حرفی از آن هزاران.....

آیه هفته:

اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ: از بسیاری گمان‌ها بپرهیزید که پاره‌ای از گمان‌ها گناه است. (حجرات/۱۲)

شعر هفته:

کردم ار خنده نه از بی خبری

گر کنم گریه نه از نادانی

اولم خنده ز بی دردی بود

آخرم گریه ز بی درمانی (آذر بیگدلی)

کلام هفته:

مهمترین درس زندگی:

هر کاری –ولو کم اهمیت ترین کار- را به بهترین شکل ممکن انجام بده. این راهکار، بهترین زندگی را برای انسان رقم می زند.

داستانک:

لولئی(لولی=کولی) با پسر خود ماجرا می‌کرد که تو هیچ کار نمی‌کنی و عمر در بطالت به سر می‌بری. چند با تو گویم که معلق‌زدن بیاموز و سگ از چنبر جهانیدن و رسن بازی تعلم‌ کن تا از عمر خود برخوردار شوی.

اگر از من نمی‌شنوی به خدا تو را در مدرسه اندازم تا آن علم مرده‌ریگ ایشان بیاموزی و دانشمند شوی و تا زنده باشی در مذلّت و فلاکت و ادبار بمانی و یک جو از هیچ جا حاصل نتوانی کرد. (رساله‌ی دلگشا عبید زاکانی)

طنز هفته:

نادانی، در مسجد نماز را با قرائت می‌خواند. یکی گفت: چقدر خوب و با قرائت نماز می‌خوانَد!

مرد نادان، نماز خود را شکست و به ستاینده‌ی خود گفت: پس نمی‌دانید روزه هم دارم، خادم مسجد هم هستم!

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ: صدقه‌های خود را با منّت و آزار، باطل مکنید. (بقره/٢۶۴)

کلام هفته:

دیکتاتوریِ کامل، دیکتاتوریی نیست که در آن انتخابات وجود نداشته باشد، دیکتاتوریِ کامل، دیکتاتوریی است که در آن حکومت هیچگاه انتخابات را نمی‌بازد! (ماریو_بارکاس‌یوسا)

شعر هفته:

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی

چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی

به کسی جمال خود را ننموده ای و بینم

همه جا به هر زبانی بود از تو گفتگویی

همه خوشدل آنکه مطرب بزند به تار چنگی

من از این خوشم که چنگی بزنم به تار مویی

بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت

سر خم می سلامت، شکند اگر سبویی

همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا

تو قدم به چشم من نه، بنشین کنار جویی

بنموده تیره روزم، ستم سیاه چشمی

بنموده مو سپیدم، صنم سپیدرویی

نظری به سوی "رضوان"، من دردمند مسکین

که بجز درت امیدش نبود به هیچ سویی(فصیح الزمان رضوانی)

داستانک:

روزی شیخ ابوسعید ابوالخیر با جمعی از صوفیان به در آسیابی رسید. اسب بازداشت و ساعتی توقف کرد. پس گفت: می‌دانید که این آسیاب چه می‌گوید؟ می‌گوید که تصوف این است که من دارم. درشت می‌ستانم و نرم باز می‌دهم و گردِ خود طواف می‌کنم. سفر در خود می‌کنم تا آنچه نباید از خود دور کنم.

(اسرارالتوحید، تصحیح محمد رضا شفیعی کدکنی)

طنز هفته:

ملانصرالدین زنش را هر روز کتک می زد...

از او پرسیدند چرا او را بی دلیل می زنی؟

گفت من که نمیتوانم برایش غذایی بیاورم، او را سفر ببرم،برایش لباسی بخرم یا وظیفه همسری بجا آورم . پس او را می زنم که یادش نرود من شوهرش هستم ...

حرفی از آن هزاران.....

آیه هفته:

ٱلَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ ٱلْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُۥٓۚ أُوْلَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ هَدَىٰهُمُ ٱللَّهُۖ وَأُوْلَـٰٓئِكَ هُمْ أُوْلُواْ ٱلْأَلْبَٰبِ (زمر١٨):آنان‌كه سخن را مى‌شنوند آن‌گاه بهترينش را پيروى مى‌كنند؛ آنانند كه خداوند هدايتشان نموده و آنانند كه خردمندند.

شعرهفته:

تـو آب روان بودي و رفتي سوي دريا

ما سنگ و كلوخيم، ته جوي بمانديم

زنجيــر علائق را چون شير گسستي،

ما مـورمنش بستة يك موي بمانديم(در رثاي صادق هدايت- مسعود فرزاد)

کلام هفته:

به سخنان دشمنانت خوب گوش کن، در آن حقایقی خواهی یافت که هیچ‌یک از دوستانت به تو نگفته‌اند. (افلاطون)

داستانک:

انسان ها به شیوه هندیان بر سطح زمین راه می روند! با یک سبد در جلو و یک سبد در پشت... در سبد جلو، صفات نیک خود را می گذاریم و در سبد پشتی، عیب های خود را نگه می داریم. به همین دلیل در طول روزهای زندگی خود، چشمان خود را برصفات نیک خود می دوزیم وفشارها را درسینه مان حبس می کنیم. در همین زمان بی رحمانه، در پشت سر همسفرمان که پیش روی ما حرکت می کند، تمامی عیوب او را می بینیم. بدین گونه است که در باره خود بهتر از او داوری می کنیم، بی آن که بدانیم کسی که پشت سر ما راه می رود به ما با همین شیوه می اندیشد. پائولو کوئیلو

طنز هفته:

عابدي را حكايت كنند كه شبي ده من طعام بخوردي و تا سحر ختمي در نماز بكردي، صاحبدلي شنيد و گفت اگر نيم ناني بخوردي و بخفتي بسيار ازين فاضل تر بودي. (سعدی)

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

مَّن يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُن لَّهُ نَصِيبٌ مِّنْهَا: هر کس وساطت نیکویی کند، بهره مند خواهد شد. (نساء/۸۵)

کلام هفته:

اگر همه همیشه به تو دروغ بگویند، نتیجه‌اش این نیست که دروغ‌ها را باور کنی، بلکه این است که دیگر هیچ‌چیز را باور نکنی. (هانا آرنت)

شعر هفته:

جهان است شادان ز پندارِ نیک

ز پندار نیک است؛ گفتار نیک

چو پندار و گفتار تـو نیک شـد

نیاید زِ تو غیــر کــردار نیک (مهدی کرمانشاهی)

داستانک:

و گفت سی سالست تا استغفار همی کنم از یک شکر که کردم گفتند چگونه بود گفت آتش اندر بغداد افتاد کسی مرا خبر آورد که دکان تو نسوخت گفتم الحمدللّه و سی سالست تا پشیمانی همی خورم تا چرا خویشتن را از مسلمانان بهتر خواستم. (تذکره الاولیا، ذکر سری سقطی)

طنز هفته:

گدا اومده در خونه میگه یه کم برنج بهم بدین !!

رفتم یه لیوان براش اوردم...

میگه همین؟؟!!

میگم نه اینو برا نمونه دادم ببر دم کن اگه خوب بود بیا یه کیسه ببر 😂😂😂

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

وَ قولوا لِلنّاسِ حسنَاً، و با زبان خوش با مردم سخن گوئيد. (سوره بقره- 83)

شعر هفته:

مدتی گفتار بی‌کردار کردی مرحمت

روزگاری هم به من کردار بی‌گفتار ده (صائب تبریزی)

کلام هفته:

همچنان كه بهترين حكومت‌ها آن است كه كمتر حكومت كند، بهترين اخلاق‌ها نيز آن است كه كمتر نهي كند. (ويل دورانت)

داستانک:

ابراهيم ادهم گفت چشم از سلطنت بلخ دوختم و آن را به سلطنت فقر فروختم. درويشي به او گفت مگر تو هنوز سلطنت بلخ به يادت هست كه وقتي پادشاه بوده‌اي؟ دم از درويشي مزن كه هنوز ترك هستي ننموده‌اي. (صفی علیشاه)

طنز هفته:

یکی از مشکلات ما این است که وقتی باکسی مشکل داریم به خودش نمی‌گوئیم. می رویم به همه می گوئیم.

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ‏: پروردگارا به من حکمت عطا كن و مرا به صالحان ملحق فرماى.(شعراء/ 83)

کلام هفته:

مهم‌ترین خطری که در تعامل با آدم‌های مزاحم تهدیدمان می‌کند این است آنها در دل ما نفرت ایجاد می‌کنند. نفرتی که آسیبش به خودِ ما می‌رسد. (فلسفه‌ای برای زندگی/ ویلیام اروین)

شعر هفته:

من به شعورِ بمب ها شک دارم

که زیبایی را بشناسند

و لبخند کودک معصوم مرا از قهقهه اهریمنی سیاستمداران پلید بازشناسند... (جواد گنجعلی)

داستانک:

وقتی گالیله را برای استغفار می بردند، تمامی پیروان و شاگردانش با دلهره و اضطراب مدت ها به انتظار بودند که استادشان، سربلند و سرافراز بگوید "... زمین هنوز می چرخد." اما دریغ که استاد رنجور از فشارهای تحمل کرده، ، آرام و آهسته با قرائت استغفارنامه برای همه آنچه که بر خلاف عقیده کلیسا تا امروز گفته بود پرداخت...

از شاگردان یکی فریاد زد: "بیچاره ملتی که قهرمانش را از دست بدهد."

ولی برتولت برشت از قول گالیله می گوید: "بیچاره ملتی که به قهرمان نیاز داشته باشد."

طنز هفته:

حیف نون کیسه ی سیمانو انداخته بود رو کولش میبرد.

مهندس بهش میگه: چرا با فرغون نمیبری؟

میگه: با فرغون امتحان کردم، لاستیکش گردنمو اذیت میکنه!!!!😂😂😂😂

حرفی از آن هزاران...

آیه هفته:

...وَ لا يَجرِمَنَكم شَنَئَان قَومٍ عَلي ألاَ تَعدِلوا: ... و عداوت گروهي نباید شما را بر آن بدارد كه از طريق عدل بيرون رويد...( سوره مائده- 8)

کلام هفته:

دادن پاسخ های ثابت به مسائل جدید، علاوه بر زوال تمدن ها موجب زوال و در جازدن انسان های معمولی هم می شود.

شعر هفته:

من به زخــم كسي نمك نــزدم

به كسي تاكنــون، كلك نـــزدم

من همينم،هميــن كه مي بيني

هيچ بــر چهــره، صــورتك نزدم

بـاعــث اضطــرابِ گل نشـــدم

سنگ بــر بال شاپــرك نـــزدم

مــن مسيــح هميشـه مصلــوبم

گــر كتك خــورده ام،كتك نزدم

زخــم مـن را چــرا نمك زده اند

من كه بر زخـم كـس نمك نزدم (فرشيد يوسفي)

داستانک:

با دست‌هاي كوچكش برف را گلوله مي‌كرد و روي آدم برفي‌اش مي‌چسباند تا بزرگ‌تر شود.

- مامان! آدم برفي سردش نمي‌شه؟

- نه عزيزم، اون كه قلب و روح نداره.

-يعني مثل بابا؟

مادر با بهت به دخترك خيره شد. يادش آمد كه هميشه همسرش را با همين صفات ياد مي‌كرد. مثل اينكه جلوي دخترك بي‌احتياطي كرده بود. ( ناهيد اشكبوس)

طنز هفته:

به کسی که مدعی نبوت بود معجزه ات چیست؟ گفت ذهن همه را می خوانم. چنان که الآن می دانم که در ذهن خود مرا تکذیب می کنید.

حرفی از آن هزاران.....

آیه هفته: ازدواج

وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً ... :‏ و از نشانه‏ هاي او اينكه همسراني از جنس خود شما براي شما آفريد، تا در كنار آنها آرامش يابيد، و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد....(روم / 21)

کلام هفته: حقیقت

بزرگ‌ترین مانع در برابر کشف حقیقت، نه دروغ، بلکه توهم حقیقت است. (فريدريش نیچه)

شعر هفته:غم عشق

گفتم چه کنم با دل تا غم نبود در وی

گفتا غم من دارد بگذار غمین باشد.‌‌.. (فیض_کاشانی)

داستانک: دروغ

شاعری قصیده ای در مدح حاکمی بخواند. حاکم را خوش آمد و به صندوق دارش گفت صدتومانش بده. فردا که برای پول آمد گفت تو دروغی گفتی ما را خوش آمد، من هم دروغی گفتم تو را خوش آید.

طنز هفته:جهل مرکب

شخصی صفت ماهی می‌کرد و بزرگی او، کسی او را گفت:

اگر می‌دانی نشان ماهی بگو که چیست؟

گفت: آنست که دو شاخ دارد همچو اشتر!

گفت: من خود می‌دانستم که تو از ماهی خبر نداری، بدین شرح معلوم شد؛ که تو گاو را هم از اشتر واز نمی‌شناسی! (مقالات شمس تبریزی)

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

وَلا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ أُخرىٰ: هیچ گنهکاری بار گناه دیگری را بر دوش نمی‌کشد. (فاطر/۱۸)

کلام هفته:

حتی عبارت "بد می گذرد" هم یک کورسوی امیدبخش در خود دارد: این که هر چه هست، بالاخره می گذرد و ماندگار نیست.

شعر هفته:

مي‌دمد دوشيزه‌ي محبوب من

در گلي مـابين ياس و نسترن

ياس: روحاني‌ترين عطـرآوران،

نسترن: اين خون قلب دختران

من به بــرگ نسترن آغشته‌ام

يـاس را در خاطراتم كِشته‌ام

مادرم در ياس تنهايم گذاشت

نسترن را در تماشايم گذاشت

من به زير ياس نوشيـدم لبن

اولين لـبخند من شد نستـرن

گرچه زانوي طبيعت خاكي است

گل شناسي دانشي افـلاكي است (احمد عزيزي)

داستانک:

زمانی در مازندران، علاء نام حاکمی بود سخت ظالم. خشکسالی روی نمود. مردم به استسقا (دعای باران) از شهر بیرون رفتند. چون از نماز فارغ شدند، امام بر منبر دست به دعا برداشت و گفت: اللهم ادفع عنا البلاء و الوباء و العلاء (یعنی خداوندا، بلا و وبا و علاء را از ما دفع کن!)

طنز هفته:

زاهدي کيسه اي گندم نزد آسيابان برد. آسيابان گندم او را در کنار ساير کيسه ها گذاشت تا به نوبت آرد کند. زاهد گفت: «اگر گندم مرا زودتر آرد نکني دعا مي کنم خرت سنگ بشود». آسيابان گفت: «تو که چنين مستجاب الدعوه هستي دعا کن گندمت آرد بشود.»

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

قلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿زمر/۵۳﴾: بگو اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏ روى روا داشته‏ ايد از رحمت‏ خدا نوميد مشويد در حقيقت‏ خدا همه گناهان را می آمرزد كه او خود آمرزنده مهربان است.

کلام هفته: مهربانی

خیلی جاها حق با ماست، ولی محق بودن نباید موجب نامهربانی مان شود. اگر بین محق بودن و مهربان بودن، مجبور به انتخاب شدید، مهربان بودن را انتخاب کنید.

شعر هفته:اعتراض

گیسوانت را به من بسپار

می‌خواهم آواز تاب‌داری بخوانم که سایه بیفکند بر وطنم

که ببارد

بر دانه‌ای ــ که مثل دلم ــ

در عمق این جهنم سوزان پنهان است ...

قلبت را به من بسپار

می‌خواهم دهل بکوبم ...

در این ظلمات آفتابی

می‌خواهم دهل بکوبم... (منوچهر آتشی)

داستانک: خواب و خیال

پارسا مردی بود و در جوار او بازارگانی بود که شهد و روغن فروختی، و هر روز بامداد قدری از بضاعت خویش برای قُوت او بفرستادی. چیزی ازان بکار بردی و باقی در سبویی می‌کردی و در طرفی از خانه می‌آویخت؛ به آهستگی سبوی پر شد.

یک روزی دران می‌نگریست؛ اندیشید که: «اگر این شهد و روغن به ده دِرَم بتوانم فروخت، از آن پنج سر گوسپند خِرَم، هر ماهی پنج بزایند و از نتایج ایشان رمه‌ها سازم و مرا بدان استظهاری تمام باشد ؛ اسباب خویش ساخته گردانم و زنی از خاندان بخواهم ؛ لاشک پسری آید ، نام نیکُوَش نِهَم و علم و ادب درآموزم.

چون یال برکشد اگر تَمرُّدی نماید ، بدین عصا ادب فرمایم .»

این فکرت چنان قوی شد و این اندیشه چنان مستولی گشت که ناگاه عصا برگرفت و از سر غفلت بر سبوی زد ؛ درحال بشکست و شهد و روغن تمام به روی او فرو‌ دوید!

و این مَثَل بدان آوردم تا بدانی که افتتاح سخن بی اتقان تمام و یقین صادق از عیبی خالی نماند و خاتمت آن به ندامت کشد. (کلیله و دمنه)

طنز هفته:

از تاکسی پیاده شدم، درب رو محکم بستم.

راننده گفت: هووو ....گاوی؟

منم دوباره درب رو باز کردم، محکم بستم.

راننده گفت: چته؟

گفتم: هیچی دمم لا در جامونده بود😂😂😅

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

وَ ما تَدْري نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً: و هيچ‌كس نمى‌داند فردا چه به دست مى‌آورد. (لقمان/٣۴)

کلام هفته:

هر تاریخی ناگزیر، تاریخ معاصر است. (بندتو کروچه)

شعر هفته:

لااحتاجُ إلی حِبرٍ

لکتابةِ تاریخي

بل إلی دموع

برای نوشتن تاریخم

اشک می‌‌خواهم،

نه جوهر... (عدنان_الصائغ ترجمه: سعید_هلیچی)

داستانک:

وقتی قشون روس به تبریز وارد شد و دولت ایران ناچار شد شرایط صلحی را که دولت روس املا می‌کرد بپذیرد، فتحعلی شاه درباریان را خبر کرد.

شاه گفت: اگر ما امر دهیم که ایلات جنوب با ایلات شمال همراهی کنند و یک مرتبه بر روس منحوس بتازند و دمار از روزگار این قوم بی‌ایمان برآورند چه پیش خواهد آمد؟ مخاطب‌سلام که در این کمدی نقش خود را خوب حفظ کرده بود تعظیم سجده مانندی کرد و گفت: «بدا به حال روس!! بدا به حال روس!!»

شاه مجددا پرسید: «اگر فرمان قضا جریان شرف صدور یابد که قشون خراسان با قشون آذربایجان یکی شود و تواما بر این گروه بی‌دین حمله کنند چطور؟» در جواب عرض کرد: «بدا به حال روس!! بدا به حال روس!!»

فتحعلی شاه پرسش را تکرار کرد و گفت: «اگر توپچی‌های خمسه را هم به کمک توپچی‌های مراغه بفرستیم و امر دهیم که با توپ‌های خود تمام دار و دیار این کفار را با خاک یکسان کنند چه خواهد شد؟» باز جواب این بود: «بدا به حال روس!! بدا به حال روس!»

در این موقع دریای غضب ملوکانه به جوش آمد و روی دوکنده زانو بلند شد شمشیر خود را که به کمر بسته بود به قدر یک وجبی از غلاف بیرون کشید و این دو شعر را که البته زاده افکار خودش بود با صدای بلند خواند:

کِشم شمشیر مینایی / که شیر از بیشه بگریزد

زنم بر فرق پسکوویچ / که دود از پطر برخیزد

مخاطب سلام با دو نفر که در یمین و یسارش رو به روی او ایستاده بودند خود را به پایه عرش سایه تخت قبله عالم رساندند و به خاک افتادند و گفتند: «قربان مکش، مکش که عالم زیر و رو خواهد شد.» شاه پس از لمحه‌ای سکوت گفت: «حالا که اینطور صلاح می‌دانید ما هم دستور می‌دهیم با این قوم بی‌دین کار به مسالمت ختم کنند.» (به نقل از کتاب «شرح زندگانی من» / نوشته عبدالله مستوفی)

طنز هفته:

مادر خطاب به کودک خردسالش: هیچ میدونستی وقتی که اون شیرینی رو یواشکی بر میداشتی در تمام مدت خدا داشت تو رو نگاه میکرد؟ کودک: آره مامان جونم!

مادر: و فکر میکنی به تو چی میگفت؟ کودک: میگفت غیر از ما دو نفر کسی نیست، پس میتونی دو تا برداری!

خداوند امید شجاعان است، نه بهانه ترسوها ...(نورمن_وینست_پیل)

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

سوره حجرات آیه 11: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى... وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ .... ‏: اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، مباد كه گروهى از مردان گروه ديگر را مسخره كند، شايد آن مسخره‌شدگان بهتر از آنها باشند ... و از هم عيبجويى مكنيد و يكديگر را به القاب زشت مخوانيد....

کلام هفته:

هنر همين است: عصارة اندوه و عصارة شادي. غم با چگالي بسيار بالا، شادي با غلظتي غريب. (نادر ابراهيمي)

شعر هفته:

آسمان فرصت پرواز بلند است ولی،

قصه این است

چه اندازه کبوتر باشی..! (فریدون مشیری)

داستانک:

فتحعليشاه شعرمي گفت و «خاقان» تخلص مي‌كرد. قطعه‌اي از اشعار خود را بر فتحعلي خان صبا ملك‌الشعراء خواند و از او پرسيد كه چطور است؟

ملك‌الشعراء بي‌ملاحظه و رك گفت كه: شعریست پوچ و خالي از مضمون!

خاقان مغفور چنان ازين گفته برآشفت كه امر داد ملك‌الشعراي بيچاره را به اصطبل بردند و بر سر آخوري بستند و مقداري كاه پيش او ريختند. پس از مدتي كه خشم شاه فروكش كرد، صبا را عفو فرمود و به حضور خود اجازه بار داد.

موقعي ديگر كه باز شاه شعري گفته بود، بر ملك‌الشعراء خواند و راي او را در آن باب خواستار شد. ملك‌الشعراء بدون آن كه چيزي بگويد از جاي خود برخاست و رو به‌طرف در حركت كرد. شاه از او پرسيد: ملك‌الشعراء كجا مي‌روي؟ عرض كرد به طويله! شاه خنديد و ديگر شعر خود را بر او عرضه نداشت.

طنز هفته:

تو پاساژها دقت کردین بعضی مردا سفت دست خانومشونو میگیرن. چون اگه دستشو ول کنن میرن خرید میکنن ...رمانتیک بنظر میرسه ولی درحقیقت اقتصاد مقاومتیه!

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

كَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَى: حقا كه انسان سركشى مى‏كند، ‏ أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى:‏ اگر خود را بي‌نياز ببيند.‏ (سوره علق آيه 6 و7)

شعر هفته:

نشانِ اهلِ خدا عاشقی‌ست، با خود دار

که در مشایخِ شهر این نشان نمی‌بینم (حافظ)

کلام هفته:

شخصی جهنم را اینطور تعریف می کرد:

در آخرین روز زندگی ات روی زمین آن شخصی که هستی، شخصی را که می‌ توانستی باشی ملاقات خواهد کرد و جهنم را حس خواهی کرد. (مارک_فیشر/کتاب: حکایت آنکه دلسرد نشد)

داستانک:

شيخ ما را گفتند كه مردان او در مسجد باشند؟ گفت در خرابات هم باشند. (محمد بن منور/ مقامات شیخ ابوسعید ابی الخیر)

طنز هفته:

متنفرم از اینا که تازه پدر مادر شدن هی میپرسن بچه شبیه کیه؟

بابا ده دقیقه س دنیا اومده! بزار يكم بگذره...الان شبیه قورباغس فقط😂😂

حرفی از آن هزاران...

آیه هفته: نیکی

وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذي بَيْنَکَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميمٌ: خوبي و بدي يكسان نيست. بدي را به خوبي پاداش بده تا دشمن با تو دوست شود. سوره فصلت- 34

شعر هفته: خرد

کنون تا چه داری، بیار از خرد

که گوش نْیوشَنده زو بَر خورد

خرد بهتر از هر چه ایزد بِداد

ستایش خرد را بِه از راهِ داد

خرد چشم جان است، چون بنگری

تو بی‌چشمْ، شادانْ جهانْ نَسپری (فردوسی)

کلام هفته:غم و شادی

غم به شما عمق می‌دهد و شادی ارتفاع.

غم ریشه‌هایتان را گسترده می‌کند و شادی شاخه‌هایتان را.

شادی مثل درختی است که به سمت آسمان می‌رود، و غم مانند ریشه‌هایی که تا بطن زمین پایین می‌روند. هر دو مورد نیازند، و هرچه درختی بلندتر شود، هم‌زمان ریشه‌هایش عمیق‌تر می‌شوند. (اشو)

داستانک:جوانمردی

اسب‌سواری، مرد افلیجی را سر راه خود دید که از او کمک می‌خواست. مرد سوار دلش به حال او سوخت، از اسب پیاده شد او را از جا بلند کرد و بر روی اسب گذاشت..... تا او را به مقصد برساند! مرد افلیج که اکنون خود را سوار بر اسب می‌دید دهنه‌ی اسب را کشید و گفت: اسب را بُردم....و با اسب گریخت! پیش از آنکه دور شود صاحب اسب داد زد: "تو تنها اسب را نبردی. جوانمردی را هم بردی...! اسب مال تو؛ اما گوش کن ببین چه می‌گویم....."مرد افلیج اسب را نگه داشت. مرد سوار گفت: "هرگز به هیچ‌کس نگو چگونه اسب را به دست آوردی! می‌ترسم که دیگر «هیچ سواری» به پیاده‌ای رحم نکند....!

طنز هفته:سوگواری

تا میتونید موز و آناناس و حلوا و گردو لای خرما بخورید

چون بعدا با پولای خودمون میخرن ، میزارن رو قبرمون ، ما هم نمیتونیم برداریم

یه مشت آدم هم میان میخورن، الکی هم پیس پیس میکنن بجای فاتحه خوندن!

برعکس فشار قبر آدم میره بالا…. از ما گفتن بود.😆😅

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا لِمَ تَقولونَ ما لا تَفعَلونَ: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! چرا سخنی می‌گویید که عمل نمی‌کنید؟ (صف/۲)

شعر هفته:

همه عالم تن است و ایران دل

نیست گوینده زین قیاس، خجل (نظامی گنجوی)

کلام هفته:

نورِ دورترین ستارگان دیرتر از همه به انسان می‌رسد و تا زمانی که نرسیده است، انسان انکار می‌کند که در آن‌جا ستارگانی وجود دارد. «هر جانی به چند قرن فرصت نیاز دارد تا او را بفهمند؟» (فراسوی نیک وبد/ فریدریش نیچه)

داستانک:

در باب شور و اشتیاق به علم آموزی از "زمخشری" نقل می کنند که هنگام مرگ از او پرسیدند که در این لحظات چه آرزویی را در زمان حیات خودت برنیامده می دانی؟ گفت تنها حسرتی که می برم این است که دارم می میرم در حالی که بالاخره ندانستم که کلمة "حتی" اسم است یا حرف؟

در باب وحید دستگردی که مهم ترین شارح نظامی بود هم نقل است که به درک معنای 500 بیت از اشعار نظامی نرسید و می گفت آرزو دارم پس از مرگ و در دنیای دیگر به خدمت او برسم و معنی این ابیات را از وی بپرسم.

طنز هفته:

به دوستم میگم چرا سرت رو هنوز خیس نکرده، شامپو میزنی؟

میگه اگه سواد داشته باشی روش نوشته برای موهای خشک! 😐😂😁😄😂😅😄😂

حرفی از آن هزاران...

آیه هفته:

وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ: از گفتار باطل و بی اساس دوری کنید. (حج/٣٠)

کلام هفته:

هر چه به گذشته های دورتری بنگرید، آینده های دورتری را خواهید دید. (چرچیل)

شعر هفته:

این من‌ام

از روزی که عاشق شدم

بادبان‌هایم رها

گیسوان‌ام رها

رگ‌هایم، بازِ باز

رودهایم تمامِ سدها را در هم می‌شکنند.

در برابرِ گردبادم

هراسان و متعجب نایست

من

هیچ مرزی را برنمی‌تابم (سعاد الصباح)

داستانک:

یکی را از مشایخ شام پرسیدند از حقیقت تصوف.

گفت: پیش از این طایفه‌ای در جهان بودند به صورت پریشان و به معنی جمع، اکنون جماعتی هستند به صورت جمع و به معنی پریشان. (گلستان سعدی)

طنز هفته:

یارو میره خواستگاری. ازش میپرسن: شغلتون چیه؟

روش نمیشه بگه چوپونم. میگه: دامنه کوه نمایشگاه گوسفند دارم.

حرفی از آن هزاران.....

آیه هفته:

اَنَّ اللهَ يَحولُ بَينَ المَرءِ وقَلبِه: خداوند بین انسان و قلب اوست.(سوره انفال، آيه ۲۴)

شعر هفته:

یارب تو مرا به نفس طناز مده

با هر چه به جز تُست، مرا ساز مده

من در تو گریزان شدم از فتنهٔ خویش

من آن توام، مرا به من باز مده (مولوی)

کلام هفته:

نومیدی گناه بزرگی است و ماندن در نومیدی گناه بزرگ دیگر. (کی یر که گور)

داستانک:

یکی از والیان عمربن عبدالعزیز به او گفت:

ای امیر المومنین! مردم سرکش شده و اخلاقشان تباه گشته و فقط شلاق و تازیانه آنان را اصلاح می‌کند.

فرمود: دروغ می‌گويید، فقط حق و عدالت آنان را اصلاح مى‌نماید. (سيرة ومناقب عمر بن عبد العزيز؛ ابن الجوزي)

طنز هفته:

یه سوال جدی؟!

چرا همه ی این پسرایی که میان اینستا و تلگرامو و...اسمشون آرش و آرتین و هومن و متین و ... پس غلامرضا و نقی و اکبر گوشی نخریدن هنوز؟

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته: تکیه بر مشترکات

يا أَهلَ الكِتابِ تَعالَوا إِلىٰ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَينَنا وَبَينَكُم أَلّا نَعبُدَ إِلَّا اللَّهَ: ای اهل کتاب! به سوی سخنی که میان ما و شما مشترک است؛ بیایید که جز خداوند یگانه را نپرستیم. ( ال عمران/۶۴)

کلام هفته: اقتصاد

در پیوند اقتصاد و سیاست، این آزادی است که قربانی می شود. (ایزایا برلین)

شعر هفته: روزگار

بر ما گذشت نیک‌ و ‌بد، اما تو روزگار!

فکری به حال خویش کن این روزگار نیست (عماد خراسانی)

داستانک: دانایی

به روزگار خسرو اندر، وقت وزارت بُزُرجُمِهر، رسولى آمد از روم. خسرو بنشست چنان‌كه رسم ملوك عجم بود و رسول را بار داد. وی را با رسول بارنامه همى‌بايست كند به بُزُرجُمِهر؛ يعنى كه مرا چنين‏ وزيري است. پيش رسول با وزير گفت: «اى فلان همه چيز در عالم تو دانى‏؟» بُزُرجُمِهر گفت: «نه اى خدايگان‏». خسرو از آن طيره شد و ز رسول خجل گشت. پرسيد كه «همه چيز پس كه داند؟» بُزُرجُمِهر گفت: همه چيز همگان‏ دانند و همگان‏ هنوز از مادر نزاده‏اند. (قابوسنامه/ عنصرالمعالی)

بارنامه: افتخار

طیره شدن: سبک شدن و خیط شدن

طنز هفته: بهداشت

حاج آقا مردم رو نصیحت میکرده و میگفت:

نظافت را رعایت کنید. مثلا گربه با وجود اینکه حیوونه، بعداز دستشویی کردن خودش را با زبونش پاک میکنه.

جَفَر میگه: ما هم عقلمون میرسه ولی زبونمون نميرسه😶😂😂

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا‏: ‏و مي‌گويند : پروردگارا ! ما از سران و بزرگان خود پيروي كرده‌ايم و آنان ما را از راه به در برده‌اند و گمراه كرده‌اند. (أحزاب آیه 67)‏

کلام هفته:

لیس خورِ کفشِ ظالمان، به پهنای زبانِ کفش‌لیس‌هاست و قدرتِ ظلم آنها با طاقتِ تحملِ مظلومان برآورده می‌شود. (احمد شاملو)

شعر هفته:

خیر کن با خلق، بهر ایزدت

یا برای راحت جان خودت (مولوی)

داستانک:

ذوالنون مصری پادشائی را گفت: شنیده‌ام فلان عامل را که فرستادهٔ بفلان ولایت، بر رعیت درازدستی می‌کند و ظلم روا می‌دارد.

گفت: روزی سزای او بدهم.

گفت: بلی روزی سزای او بدهی که مال از رعیت تمام سِتَده باشد پس به زجر و مُصادره از وی بازسِتانی و در خزینه نَهی، درویش و رعیت را چه سود دارد؟

پادشاه خجل گشت و دفع مَضِرت عامل بفرمود در حال.

سرِ گرگ باید هم اوّل بُرید

نه چون گوسفندانِ مردم دَرید (سعدی / رساله‌ی نصیحه‌الملوک)

طنز هفته:

با پدر خداحافظی گرمی کردم و برای کار به دیار غربت رفتم و قرار شد بعد از دو سال برگردم کم کم به وقت بازگشتم نزدیک می شد که یکی از دوستانم خبری از پدر و مادر برایم آورد که چند روز پیش دزدی الاغ پدرم را دزدیده و پدر نگران حال الاغ بوده.

از قضا دزد برای خرید میوه و سبزیجات به بازار رفته و بار سنگینی بر روی الاغ می گذارد و خودش در شلوغی بازار مشغول بقیه خرید می شود.

اما خر که راه منزل پدر را می دانسته به جلو درب منزل آمده و با مشکل وارد خانه می شود. پدرم نیز مادرم را صدا می زند که بیا و ببین پسرت دو ساله رفته چیزی برای ما نفرستاده اما الاغ دو روز رفته و با دست پر برگشته!( محمود بیضاوی)

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

وَ لَقَدْ أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَمّا ظَلَمُوا: وهمانا ما امّت های پیش از شما را چون ستم کردند، هلاک کردیم. (یونس/۱۳)

کلام هفته:

آنچه که انسان بدان معتقد است مهم نیست، مسئله این است که اعتقاداتش از او چه می‌سازند. (والتر بنیامین)

شعر هفته:

خوش باش که گیتی نَه برای من و توست

وین کار بُرون زِ ماجرای من و توست

در خلقتِ عالم نَبُوَد مقصودی

قصدی هم اگر بود وَرای من و توست (ملک‌الشعرای بهار)

داستانک:

عامل شهر«حمص» به عمر بن عبد العزيز نبشت که:

ديوار شارستان حمص ويران شده است و آن را عمارتي بايد کرد؛ چه فرمايید؟

جواب نبشت که:

اگر شارستانِ «حُمص» با عدل بنا گشته بود راهِ خوف و ستم را مي‌بست و نيازي به گِل و خشت و سنگ و گچ نبود.

شارستانِ حمص را از عدل ديواري کن و راه‌ها را از خوف و ستم پاک کن که حاجت نيست به گل و خشت و سنگ و گچ. (نظامُ المُلک/سِيَرُ المُلوک یا سياست نامه)

طنز هفته:

در من آتئیستی داره داد می‌زنه تورو خدا کمک....

حرفی از آن هزاران...

آیه هفته:

إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ: خداوند به عدل و احسان فرمان می دهد. (نحل/٩٠)

کلام هفته:

ایدئولوژی هم در مقابل "عقل سلیم" مردم می ایستد و هم در مقابل عقل عقلا و کارشناسان آن جامعه.

شعر هفته:

ای واژه‌ی خجسته‌ی آزادی!

‏با این همه خطا،

‏با این همه شکست؛ که ما راست،

‏آیا به عمر من،

تو، تولد خواهی یافت؟ (سیاوش کسرایی)

طنز هفته:

سوختن همیشه به خاطر داغ یک عزیز نیست

سوختن همیشه به خاطر خیانت یک رفیق نیست

سوختن همیشه به خاطر یک شکست عشقی نیست

سوختن گاهی نتیجه اعتماد به رنگ آبی شیر توالت است 😫😂😂😂

داستانک:

در مثنوی مولوی آمده است که مردی برای خود خانه ای ساخت واز خانه قول گرفت که تا وقتی زنده است به او وفادار باشد و بر سرش خراب نشود و قبل از هر اتفاقی وی را آگاه کند.

مدتی گذشت ترکی در دیوار ایجاد شد مرد فوراً با گچ ترک راپوشاند. بعد ازمدتی در جایی دیگر از دیوار ترکی ایجاد شد وباز هم مرد با گچ ترک را پوشاند و این اتفاق چندین بار تکرارشد و روزی ناگهان خانه فرو ریخت. مرد باسرزنش قولی که گرفته بود را یادآوری کرد و خانه پاسخ داد هر بار خواستم هشدار بدهم وتو را آگاه کنم دهانم را با گچ گرفتی و مرا ساکت کردی. این هم عاقبت نشنیدن هشدارها !!!

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

…فَلا تَتَّبِعُوا الهَوىٰ أَن تَعدِلوا: از هوی و هوس پیروی نکنید؛ که از حق عدول کنید. (نساء/۱۳۵)

کلام هفته:

مردن چیزی نیست، زندگی نكردن، هولناک است. (ویکتور هوگو)

شعر هفته:

اى زبردستِ زیردست‌آزار

گرم تا کى بماند این بازار؟

به چه کار آیدت جهاندارى

مُردنت به که مردم آزارى (گلستان سعدی)

داستانک:

موسی و هارون به خدا گفتند: چرا به فرعون عمر دراز دادی و تا مدت‌ها نفرین ما را در حق او اجابت نکردی؟ خدا گفت: فرعون، یک عیب داشت و یک حُسن. عیب او این بود که دعوی خدایی می‌کرد، و حُسن او این بود که شهرها را آباد و راه‌ها را امن و سفره‌ها را رنگین کرده بود. از دعوی خدایی او زیانی به من نمی‌رسید اما فرمانروایی او به سود مردم بود. پس من از حق خویش گذشتم تا مردم آسوده باشند. (الملاحم و الفتن/ سید ابن طاووس ص۳۵۹ - ۳۵۸)

طنز هفته:

رفتم دندونپزشکی برای جراحی دندون عقل...دکتر اومد کارشو شروع کنه گفت:

نترس سعید یه جراحی کوچیکه... نترس سعید یه جراحی کوچیکه...

گفتم باشه ولی من سعید نیستم

گفت میدونم سعید اسم خودمه😐😂

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:عهد و پیمان

وَأَوفوا بِالعَهدِ إِنَّ العَهدَ كانَ مَسئولًا: به عهد (خود) وفا کنید، که از عهد سؤال می‌شود. (إسراء/۳۴)

کلام هفته: قضاوت

فلان کس مرا مسخره می‌کند؟ به خودش مربوط است. آنچه به من ربط دارد این است که هرگز حرفی نزنم یا کاری نکنم که درخور تمسخر باشد. (مارکوس_اورلیوس)

شعر هفته:عاشقانه

به حق، مجسمه ای از قیامت است تنت

بهشت بهتر من، ای جهنمِ دلخواه!

میان این همه شیطان تو چیستی که شبی

هزار دین به فنا داده ای به نیم نگاه

من آن ستاره ی دورم که می روم از یاد

اگر تو هم ننشانی مرا به روز سیاه (غلامرضا_طریقی)

داستانک: عدالت

یکی از والیان عمربن عبدالعزیر درنامه‌ای به او چنین نوشت:

" برخی از کارگزاران حکومتی مالی را ( با ترفند خاصی ) از آن خود کرده‌اند و من جز با اذیت و آزارشان نمی‌توانم آن مال را از دستشان درآورم، اگر اجازه بدهی تا دست به کار شوم".

عمر بن عبدالعزیر در پاسخ نوشت:

"در شگفتم از اینکه برای شکنجه‌ی انسان‌ها از من اجازه می‌گیری، گویی رضایت من تو را از خشم و عذاب الهی خواهد رهانید!!

اگر دلیلی علیه هر کدام از آنها داشتی با استناد به آن، مالی را که گرفته از او بگیر و اگر کسی هم بدان اقرار کرد به وسیله‌ی اعترافش بر او حکم کن و هر کدامشان انکار کردند آنان را سوگند بده و آزادشان کن. سوگند به الله اگر با همان خیانتشان به دیدار الله سبحان نائل شوند در نزد من خوشایندتر از آن است که با ( شکنجه و ) ریختن خونشان به دیدار او بشتابم." (سيرة ومناقب عمر بن عبد العزيز؛ ابن الجوزي)

طنز هفته:

از يک مشهدی پرسيدند با کدام عبادت بيشتر حال می کنی؟ گفت: نماز ميت ...!!

پرسيدند چرا؟ گفت:

وضو که نِمِخه، رکوع و سجده هم که نِدِره، صِفشم که هر کی هر کیه! کِفشاتِم دِر نِمييری گُم نِمِره، آخرشم نهار مِدِن، اِزی بيتر چِه مِخِی؟😂

حرفی از آن هزاران....

حرفی از آن هزاران.....

آیه هفته:

…وَخابَ كُلُّ جَبّارٍ عَنيدٍ : و (سرانجام) هر گردنکش منحرفی نومید و نابود شد. (ابراهیم/۱۵)

شعر هفته:

ای‌ خزان‌های‌ خزنده‌ در عروق‌ سبز باغ‌

کاین‌چنین‌ سرسبزی‌ ما پایکوبان‌ شماست‌

از تبارِ دیگریم‌ و از بهارِ دیگریم‌

می‌شویم‌ آغاز از آن‌جایی‌

که‌ پایانِ شماست‌ (شفیعی‌کدکنی)

کلام هفته:

بسیار دم زدن از خویش راهی‌ست برایِ نهفتنِ خویش. (فریدریش_نیچه / فراسوی نیک و بد)

داستانک:

آرتور شوپنهاور،در رستوران وقتی پشت میز می نشست،همیشه یک سکه ی طلا روی آن می گذاشت و چون ناهارش تمام می شد،دوباره آن سکه را در جیب می نهاد.یکبار پیشخدمتی از او پرسید:"آقای شوپنهاور،ممکن است بفرمایید چرا چنین می کنید؟"شوپنهاور جواب داد:"با خودم شرط بسته ام،اولین روزی که در این رستوران،مشتری ها در باب مطلبی غیر از اسب و سگ و مسائل جنسی،صحبت کنند،آن سکه را به صندوق اعانه ی فقرا بیندازم!" (ماجراهای جاودان در فلسفه هنری توماس و دانالی توماس._برگردان احمد شهسا،انتشارات ققنوس)

طنز هفته:

زنی پسر کوچکی داشت که زیاد دزدی می کرد، به سفارش نزدیکان او را نزد شیخی بردند. شیخ برایش دعایی نوشت و فرمود:

آن را به کتفش ببندید او دیگر هرگز دزدی نمی کند.

هنگامی که به خانه باز می گشتند پسر در راه عقب مانده بود!؟

مادرش از او خواست سریعتر راه برود و به او برسد.

پسر گفت: مادر نعلین های شیخ بزرگ است و نمی توانم با آن به درستی راه بروم...!

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته: فساد در زمین

وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ: فرعون گفت بگذاريد من موسي را بكشم و او پروردگارش را ( براي نجات خود از دست من ) به فرياد خوانَد. من از اين مي‌ترسم كه آئين شما را تغيير دهد يا اين كه در زمين فساد را گسترش دهد و پراكنده سازد. (سوره غافر آیه 26)

کلام هفته:

با ورژن‌های قدیمیِ خودت مهربان باش. آن‌ها آنچه را که تو اکنون می‌دانی، نمی‌دانستند. (علیرضا زمانی)

شعر هفته: عاشقانه

بر رهگذر بلا نهادم دل را

خاص از پی تو، پای گشادم، دل را

از باد، مرا بوی تو آمد امروز

شکرانهٔ آن به باد دادم، دل را (مولانا)

داستانک:محبت

یادمه وقتی کوچیک بودیم ننه عبود زن همسایمون هر از گاهی میومد درخونمون و یه نامه دستش بود و به پدر بزرگم میگفت:

خدا پدر و مادرت رو بیامرزه من سواد ندارم این نامه پسرمه که کویت زندگی میکنه، میتونی برام بخونیش؟ پدربزرگ هم میگفت بیا ننه عبود، بیا تو اتاق تا واست بخونمش. بعد از نیم ساعت ننه عبود میومد بیرون و دعا کنان از خونمون میرفت!

حالا که بزرگ شدیم تازه فهمیدیم که نه ننه عبود پسری تو کویت داشت و نه پدربزرگمون سواد خوندن داشت!

طنز هفته:خطا

شخصی هرچه تیر به سوی مرغی می‌انداخت خطا می‌رفت. رفیقش مرتّب می‌گفت: "احسنت". شخصِ تیرانداز آشفته شد و با عصبانیت به دوستش گفت: مرا مسخره می‌کنی؟ رفیقش گفت: نه والله. آن مرغ زیرک را تحسین می‌کنم. (عبید زاکانی)

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته: رأفت

وَلَو كُنتَ فَظًّا غَليظَ القَلبِ لَانفَضّوا مِن حَولِكَ: اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند. (آل عمران/۱۵۹)

شعر هفته: عیبجویی

آگه از عیبِ عیان خود نه‌ایم

پرده‌های عیبِ مردم، می‌دریم

واعِظیم، اما نه بهر خویشتن

از برای دیگران، بَر مِنبریم (پروین اعتصامی)

کلام هفته:

بدبین در هر فرصتی دشواری می‌بیند. خوش‌بین در هر دشواری فرصتی می‌بیند. (وینستون چرچیل)

داستانک:

فرويد: تو هنوز هم يه دختربچه موندى. بچه ها خود به خود فيلسوفن، مى پرسن.

آنا: بزرگها چى؟

فروید: بزرگ ها خود به خود احمقن، جواب مى دن ... (اریک_امانوئل_اشمیت/ کتاب مهمان ناخوانده)

طنز هفته:

ﯾﺎﺭﻭ ﻓﯿﻠﻢ ﺳﺎﺧﺘﻪ:

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﯾﺪﺯ ﺩﺍﺭﻩ!!!

ﻣﺎﺩﺭﻩ ﻣﺮﯾﻀﻪ!!!

ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻫﻢ ﻣﻌﺘﺎﺩﻩ!!!

ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﺍﺳﻢ ﻓﯿﻠﻢ ﻭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ: "ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺍﺗﻔﺎﻕ بیفتد..."

ایشالا برا خودت اتفاق بیفته روانی...😂😂...

حرفی از آن هزاران.....

آیه هفته:

…وَإِن يَكُ كاذِبًا فَعَلَيهِ كَذِبُهُ: اگر دروغگو باشد، دروغش دامن خودش را خواهد گرفت. (غافر/۲۸)

شعر هفته:

دوباره گم شده بودم ، در ازدحامِ خودم

غـزل برای تـو گفتم، ولی به نامِ خودم

چه سرنوشتِ عجیبی‌ست تازه فهمیدم

که دور بـوده ز من نیمی از تمامِ خودم

از ایـن بـه بعـد بدونِ تـو نیستم تنها

من آشنا شده‌ ام با کسی، به نامِ خودم (نجمه_زارع)

کلام هفته:

سنجهٔ یک انسان، چگونگیِ استفاده‌اش از قدرت است. (افلاطون)

داستانک:

بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد. پسر را گفت: نباید که این سخن با کسی در میان نهی. گفت: ای پدر! فرمان تو راست، نگویم، ولکن خواهم مرا بر فایدهٔ این مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست؟ گفت: تا مصیبت دو نشود: یکی نقصان مایه و دیگر شماتت همسایه.

مگوی اندُه خویش با دشمنان

که لاحول گویند شادی‌کُنان (سعدی /گلستان)

طنز هفته:

یه شب دیر وقت از سر کار برمیگشتم ، راه میانبر رو انتخاب کردم و از قبرستون بزرگ روستا رد میشدم...

وسط راه سه تا خانم به طرفم اومدن و گفتن خیلی میترسن و اگه میشه من همراهشون برم تا سر جاده. منم گفتم باشه و با هم راه افتادیم...

بعدش وسط راه من گفتم : ترس شما رو میفهمم ، حق دارین بترسین... من هم قدیما ، اون وقت ها که هنوز زنده بودم از اینجا میترسیدم! (برگی از خاطرات یه آدم مریض 😂)

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ: ‏و ميانه‏روى كن و صدايت را آهسته بدار، چرا كه ناخوش ترين آوازها بانگ درازگوشان است.‏ (لقمان/19)

کلام هفته:

روح با آنچه می‌گیرد غنی می‌شود؛ و قلب با آنچه می‌بخشد. (ویکتور هوگو)

شعر هفته:

آن دوست که دیدنش بیاراید چشم

بی‌دیدنش از دیده نیاساید چشم

ما را ز برای دیدنش باید چشم

ور دوست نبینی به چه کار آید چشم (سعدی)

داستانک:

"میلتون اریکسون"، روان‌درمانگر و نابغه برنامه‌ریزی‌های ذهنی، وقتی ۱۲ ساله بود دچار بیماری فلج اطفال شد. ده ماه بعد شنید که پزشکی به مادرش گفت پسرتان شب را تا صبح دوام نمی‌آورد.

اریکسون صدای گریه مادرش را شنید. فکر کرد شاید اگر شب را دوام بیاورم مادرم اینطور زجر نکشد. تصمیم گرفت تا سپیده‌دم نخوابد. وقتی خورشید بالا آمد، فریاد زد: "مادر من هنوز زنده‌ام!"

چنان شادی عظیمی خانه را فرا گرفت که تصمیم گرفت همیشه تمام تلاشش را بکند که یک شبِ دیگر، درد و رنج خانواده‌اش را عقب بیندازد. اریکسون در سال ۱۹۸۰ در ۷۵ سالگی درگذشت و از خود چندین کتاب مهم درباره ظرفیت عظیم انسان برای غلبه بر محدودیت‌هایش به جا گذاشت.

طنز هفته:

مردی حَجاج را گفت:«دوش تو را به خواب چنان دیدم که اندر بهشتی». حجاج گفت:«اگر خوابت راست باشد در آن جهان بیداد بیش از این جهان باشد». (عبید زاکانی)

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ: پروردگارا ما را با گروه حاکمان ستمکار قرار مده. (اعراف /۴٧)

شعر هفته:

برای تو و خویش چشمانی آرزو می کنم

که چراغ ها و نشانه ها را در ظلماتمان ببیند

گوشی که صداها و شناسه ها را در بیهوشی مان بشنود

برای تو و خویش روحی که این همه را در خود گیرد و بپذیرد

و زبانی که در صداقت خود ما را از خاموشی خویش بیرون کشد

و بگذارد از آن چیزها که در بندمان کشیده است

سخن بگوییم (مارگوت بیکل/ ترجمه شاملو)

کلام هفته:

جوانی که سوسیالیست نباشد، قلب ندارد و پیرمردی که سوسیالیست مانده باشد، مغز ندارد.( ژرژ کلمانسو)

داستانک:

گویندکه: اندر وقت بومسلم[خراسانی] مروزی درویشی بیگناه را به تهمت دزدی بگرفتند و به چهار طاق مرو باز داشتند چون شب اندر آمد، بومسلم پیغمبر را علیه السّلام به خواب دید که وی را گفت: «یا با مسلم، مرا خداوند به تو فرستاده است که دوستی از دوستان من بی جرمی اندر زندان توست. برخیز و وی را بیرون آر.» بومسلم از خواب بجست و سر و پای برهنه به در زندان دوید و بفرمود تا در بگشادند و آن درویش را بیرون آورد و از وی عذر خواست و گفت: «حاجتی بخواه.» درویش گفت: «ایّها الأمیر، کسی که او خداوندی دارد که چنین نیم شبان بومسلم را سر و پا برهنه از بستر گرم برانگیزد و بفرستد تا او را از بلاها برهاند روا باشد که او از دیگری سؤال کند و حاجت خواهد؟» بومسلم گریان گشت و درویش برفت.... (کشف المحجوب هجویری)

طنز هفته:

خدایا برای خودم چیزی نمیخوام، فقط به پدر و مادرم یه اقا داماد با شخصیت پولدار و خوش تیپ بده. بگید الهی آمین!

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ: و کسانی که خود را از بخل و حرص بازدارند، آنان رستگارند. (تغابن/۱۶)

کلام هفته:

قدرت به قیمتی گران به دست می آید: قدرت احمق می‌کند. (فریدریش_نیچه/ غروب_بتها)

شعر هفته:

گــر هـــر دو ديده هيچ نبيند به اتفاق

بهتر ز ديده اي كه نبيند خطاي خويش (سعدي)

داستانک:

سالکی دائماً در سير و سلوك آفاقي بود. بايزيد گفتش يك جا ساكن شو تا مردم از تو استفاده كنند.

سالک جواب داد: آب اگر در يك جا بماند مي‌گندد.

بايزيد گفت: دريا باش تا نگندي.

طنز هفته:

یکی خری گم کرده بود سه روز روزه داشت به نیّت آنک خر خود را بیابد بعد از سه روز خر را مُرده یافت رنجید و از سر رنجش روی به آسمان کرد و گفت که «اگر عوض این سه روز که داشتم شش روز از رمضان نخورم پس من مرد نباشم! از من صرفه خواهی بردن؟!» (مولوی، فیه‌ ما فیه)

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

يُرِيدُ اللّهُ أَن يُخَفِّفَ عَنكُمْ وَخُلِقَ الإِنسَانُ ضَعِيفاً: ‏خداوند می‌خواهد بر شما آسان گیرد و انسان ناتوان آفریده شده است‌. (نساء/ 28)

شعر هفته:

من از دیوانگی خالی نخواهم بود تا هستم

که رویت میکند هشیار و بویت میکند مستم (اوحدی مراغه ای)

کلام هفته:

در دیکتاتوری مردم از حکومت می ترسند، در دموکراسی حکومت از مردم. (جان باسیل بارنهیل)

داستانک:

فرويد: تو هنوز هم يه دختربچه موندى. بچه ها خود به خود فيلسوفن، مى پرسن.

آنا: بزرگها چى؟

فروید: بزرگ ها خود به خود احمقن، جواب مى دن... (اریک امانوئل اشمیت/ کتاب: مهمان ناخوانده)

طنز هفته:

افسر داشته امتحان رانندگي ميگرفته. از مراجع ميپرسه: اگه يه نفر وسط خيابون بود، بوق ميزني يا چراغ؟

ميگه: برف پاك كن جناب سروان!

افسر ميپرسه: يعني چي؟

ميگه: جناب سروان، يعني يا برو اين طرف يا برو اون طرف😂✋

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

فَاحْکُمْ‌ بَيْنَ‌ النَّاسِ‌ بِالْحَقِ‌: در ميان مردم به حق داورى كن (ص/۲۶)

کلام هفته:

پیروزی بر خویشتن، بزرگتر از فتح تمام جهان است. (ویل دورانت)

شعر هفته:

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست

در باغ گُل بروید و در شوره زار، خَس (سعدی)

داستانک:

جغدی که به راه شرق می‌رفت خسته و مانده از راه در جنگلی فرود آمد فاخته‌یی که او نیز از خستگی راه مانده بود پرسید:

به کجا می‌روی؟ گویی به راه شتاب بسیار داری.

-جغد گفت: آشیان و سرزمین‌ام را وا‌نهاده به جانب شرق می‌روم تا آشیانی دیگر بنا نهم به دیاری دیگر.

-چه پیش آمده است که ترک یار و دیار بگوی؟

-مردم سرزمین غرب مرا خوش نمی‌دارند و آواز مرا ناخوش می‌شمارند.

فاخته گفت: آه اگر چنین است دیگر کردن آشیان کاری بی‌نتیجه‌است.

-چه باید کرد؟

-آشیان را بگذار و آوازت را دیگر کن. (افسانه‌های_کوچک_چینی/ احمد_شاملو )

طنز هفته:

😂 طرز صدا کردن زمانی که غذا آماده است:

😊تخم مرغ : عزیزم الهی مادر فدات بشه بیا غدا حاضره ...

😊کوکو : عزیزم غذا آماده است ...

😊خورشت : بیا دیگه غذا یخ کرد ...

😔 مرغ : ما الان میخوریم جمع میکنیم ها ... اومدی اومدی !!!

😳 کباب : اصن صدا نمیکنن !!!

بعد میگن هرچی صدا کردیم نیومدی !!!

حرفی از آن هزاران...

آیه هفته:

وَ مَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّما يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ: هركس بخل ورزد، نسبت به خود بخل كرده است. (محمد/۳۸)

شعر هفته:

گفتگوی کفر و دین آخر به یک‌جا می کشد

خواب یک خواب است و باشد مختلف تعبیرها (صائب_تبریزی)

کلام هفته:زبان

بارها این تجربه را داشته ایم که معلم‌ پس از پاسخ به سوال ما می پرسد: «آیا جواب سوالت را فهمیدی؟»

اما معلم می‌توانست بپرسد: «توانستم پاسخ سوالت را بدهم؟»

تمایز این دو جمله در پذیرش مسئولیت، عدم قضاوت و احترام به کرامت انسانی توسط گوینده است که از اصول این الگوی ارتباطی است.

داستانک:

اعرابيي را پيش خليفه بردند. او را ديد بر تخت نشسته و ديگران در زير ايستاده اند. گفت السلام عليك يا الله. گفت من الله نيستم. گفت « يا جبرئيل» گفت: جبرئيل نيستم. گفت: الله نيستي، جبرئيل نيستي، پس چرا بر آن بالا رفته اي و تنها نشسته اي؟ تو نيز در زير آي و در ميان مردمان بنشين. عبيد زاكاني

طنز هفته:

گدا اومده در خونه میگه یه کم برنج بهم بدین !!

رفتم یه لیوان براش اوردم...

میگه همین؟؟!

میگم نه اینو برا نمونه دادم ببر دم کن اگه خوب بود بیا یه کیسه ببر 😂😂😂

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

خُلِقَ الْإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ:‏ انسان از شتاب ساخته شده است. (أنبياء/37)

کلام هفته: خودشناسی

زندگی کردن آنگونه که دوست دارید؛ خودخواهی نیست. خودخواهی آن است که از دیگران بخواهید آنگونه که شما دوست دارید زندگی کنند. (اسکار وایلد)

شعر هفته:انسان

نه به هیأتِ گیاهی، نه به هیأتِ پروانه‌یی، نه به هیأتِ سنگی، نه به هیأتِ برکه‌یی، ـ

من به هیأتِ «ما» زاده شدم،

به هیأتِ پُرشکوهِ انسان،

تا در بهارِ گیاه، به تماشای رنگین‌کمانِ پروانه بنشینم،

غرورِ کوه را دریابم و هیبتِ دریا را بشنوم،

تا شریطه‌ی خود را بشناسم و جهان را به قدرِ همت و فرصتِ خویش، معنا دهم....

که کارستانی از این‌دست

از توانِ درخت و پرنده و صخره و آبشار

بیرون است. (شاملو)

داستانک: نگاه

حکیم ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﺕ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺳﺖ؟

او ﺍﻧﺪﻭﻫﮕﻴﻦ ﮔﻔﺖ: ﭼﻪ ﺑﮕﻮﯾﻢ، ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺯ ﺯﻭﺭ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﮐﻮﺯﻩ ﺳﻔﺎﻟﯽ ایی را ﮐﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﺳﯿﺼﺪ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺟﺪﺍﺩﻡ ﺑﻮﺩ، ﺑﻔﺮﻭﺷﻢ ﻭ ﻧﺎﻧﯽ ﺗﻬﯿﻪ ﮐﻨﻢ.

ﺣﮑﯿﻢ ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺳﯿﺼﺪ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﮐﻨﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ اندوهگینی؟

طنز هفته:

رفتیم خواستگاری. پدر دختره گفت: از وضعیت مالیت بگو....

گفتم برام اصلا پول مهم نیست با لباس سفید میام خونتون با لباس سفیدم میرم....

با قمه افتادن دنبالم ...😢😂

آیه هفته:

خُلِقَ الْإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ:‏ انسان از شتاب ساخته شده است. (أنبياء/37)

کلام هفته: خودشناسی

زندگی کردن آنگونه که دوست دارید؛ خودخواهی نیست. خودخواهی آن است که از دیگران بخواهید آنگونه که شما دوست دارید زندگی کنند. (اسکار وایلد)

شعر هفته:انسان

نه به هیأتِ گیاهی، نه به هیأتِ پروانه‌یی، نه به هیأتِ سنگی، نه به هیأتِ برکه‌یی، ـ

من به هیأتِ «ما» زاده شدم،

به هیأتِ پُرشکوهِ انسان،

تا در بهارِ گیاه، به تماشای رنگین‌کمانِ پروانه بنشینم،

غرورِ کوه را دریابم و هیبتِ دریا را بشنوم،

تا شریطه‌ی خود را بشناسم و جهان را به قدرِ همت و فرصتِ خویش، معنا دهم....

که کارستانی از این‌دست

از توانِ درخت و پرنده و صخره و آبشار

بیرون است. (شاملو)

داستانک: نگاه

حکیم ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﺕ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺳﺖ؟

او ﺍﻧﺪﻭﻫﮕﻴﻦ ﮔﻔﺖ: ﭼﻪ ﺑﮕﻮﯾﻢ، ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺯ ﺯﻭﺭ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﮐﻮﺯﻩ ﺳﻔﺎﻟﯽ ایی را ﮐﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﺳﯿﺼﺪ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺟﺪﺍﺩﻡ ﺑﻮﺩ، ﺑﻔﺮﻭﺷﻢ ﻭ ﻧﺎﻧﯽ ﺗﻬﯿﻪ ﮐﻨﻢ.

ﺣﮑﯿﻢ ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺳﯿﺼﺪ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﮐﻨﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ اندوهگینی؟

طنز هفته:

رفتیم خواستگاری. پدر دختره گفت: از وضعیت مالیت بگو....

گفتم برام اصلا پول مهم نیست با لباس سفید میام خونتون با لباس سفیدم میرم....

با قمه افتادن دنبالم ...😢😂

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ: آزار و بدی را به آنچه نیکوتر است دفع کن. (مؤمنون/٩٦)

شعر هفته:

به دانش نیاید سر جنگجوی

نباید به جنگ اندرون، آبروی

سر مرد جنگی خرد نسپرد

که هرگز نیامیخت کین با خرد (فردوسی)

کلام هفته:

پسر انسان نیز نیامده تا مخدوم شود بلکه تا خدمت کند و جان خود را فدای بسیاری کند.(انجیل مرقس، باب 10 آیه 45) من نیامده ام که خدمت کرده شوم؛ بلکه آمده ام تاخدمت کنم. (انجیل برنابا، فصل 50)

داستانک:

فرصت شیرازی، شاعر و نویسنده و خوشنوس و نقاش مشهور که مولف کتاب "بحورالالحان"، در بیان رابطه شعر و موسیقی است. وی مشروطه خواه بود و غزل هم خوب می گفت از جمله غزلی با مطلع:

در خم زلف تو از اهل جنون شد دل من

وندر آن سلسله عمری است که خون شد دل من

می گویند سنگ قبرش را از پیش سفارش داده بود که غزلی از خود وی بر آن نوشته شده بود. فرصت دوست داشت نزد حافظ مدفون شود و شبی خواب دید چنین شده. روز بعد از دیوان خواجه تفال گرفت و این غزل آمد:

رواق منظر چشمم آشیانه توست

کرم نمای و فرود آی که خانه خانه توست

و با توجه به نفوذی که در حکومت داشت، در جوار حافظ دفن شد که پس از مرمت آرامگاه حافظ، قدری از آن فاصله داده شد.

طنز هفته:

بالاغیرتا رو پاکت پول ننویسید "تقدیم به فلانی، تولدت مبارک، از طرف خاله، عمه، بوس بوس"... اون پاکت خودش 4 هزار تومنه بابا ...

هیچی ننویسین، یکی دیگه‌ هم بتونه استفاده کنه😂😂 اونارم شفاهی بگید....

حرفی

شعر هفته:

بگو دوستم دارى

تا زيباتر شوم... (نزار قبانی)

کلام هفته:

شرف ِ هر عاشق به قدرِ شرف ِ معشوق ِ اوست. معشوق ِ هر که لطیف تر و ظریف تر و شریف جوهرتر، عاشقِ او عزیز تر.

(مکتوبات مولانا)

داستانک:

اژدهای کوچک پرسید:

«اگه آدمایی اطرافم بودن که من یا کارهامو دوست نداشتن چی؟»

پاندای بزرگ گفت:

«راه خودت رو برو! اونا رو از دست بدی بهتر از اینه که خودت رو از دست بدی...» (جیمز نوربری)

طنز هفته:

معروف است، کسی بین راه چهارمحال قالی‌اش را دزدان بردند. به فکر افتاد که به خان شکایت کند.

پیش خان رفت. عاشورا بود و خان مشغول خواندن زیارت عاشورا، [ و خان به بخش صد لعن رسیده بود ] و می‌خواند:

«اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له..‌.»

صاحب قالی، اول خوشحال شد که موقع خوبی برای دادخواهی پیدا کرده، اما اندکی بعد متوجه شد که قالی که زیر پای خان انداخته‌اند همان قالی خودش است!

بلافاصله رو بازپس کرد که خارج شود. خان پرسید: ها، چه می‌خواستی؟ شاکی جواب داد: هیچ، می‌خواستم در ثواب شما شریک باشم، و سپس راه افتاد در حالی که او هم زیر لب می خواند: اللهم العن اول...» (باستانی‌پاریزی/حماسه‌کویر/ پانوشت صص ۱۷۲-۱۷۳)

از آن هزاردان...

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

وَالَّذِينَ صَبَرُواْ ... وَيَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُوْلَئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ‏: آنان كه ... صبر پيشه كردند و بدى را به نيكى دفع مى‌كنند، سراى آخرت خاص آنان است.( سوره رعد آيه 22)

کلام هفته:

خدا می گوید وقتی با من مناجات می‌کنی، فریاد مکن، چون من برای شنیدن صدای تو به فریادت احتیاج ندارم، اما تو برای شنیدن صدای من به سکوت احتیاج داری. (آگوستین قدیس)

شعر هفته:

نه به هیأتِ گیاهی، نه به هیأتِ پروانه‌یی، نه به هیأتِ سنگی، نه به هیأتِ برکه‌یی،

من به هیأتِ «ما» زاده شدم،

به هیأتِ پُرشکوهِ انسان،

تا در بهارِ گیاه، به تماشای رنگین‌کمانِ پروانه بنشینم،

غرورِ کوه را دریابم و هیبتِ دریا را بشنوم،

تا شریطه‌ی خود را بشناسم و جهان را به قدرِ همت و فرصتِ خویش، معنا دهم.... (شاملو)

داستانک:

از شیخ ابوالحسن خرقانی پرسیدند که جوانمردی چیست؟ گفت: ترک آزار. گفتند تا چه حد؟ گفت تا آنگه که برادری دسته ی گندنا(تره) خریده باشد وتو او را گویی این گران خریده ای، آزار وی کرده باشی. (نوشته بر دریا/شفیعی کدکنی/سخن، ۱۳۸۴)

طنز هفته:

تا حالا دقت کردید؟ ناخن مصنوعی، مو مصنوعی، مژه مصنوعی، دماغ عملی..... بعد دنبال یه مرد واقعی میگردن... 😂

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ‏: حق را به باطل مياميزيد و با آنكه حقيقت را مى‌دانيد، كتمانش مكنيد. (بقره/ 42)

شعر هفته:

گر مرجعِ زندگی خاک نیست،

خمیدن، کجا می‌برَد پیر را؟! (بیدل‌دهلوی)

کلام هفته:

معیارِ سنجش هوش؛ تواناییِ تغییر است.(انیشتین)

داستانک:

شیخِ ما [ابوسعید ابوالخیر] در آخرِ عهد، در وصیت روی به جمع کرد و گفت:

قحط خدای آمد، قحط خدای آمد، قحط خدای آمد[پیش ازین قحطِ نان و آب بوده است اکنون قحطِ خدای آمد.] (اسرار التوحید)

طنز هفته:

مردی لوچ (دو‌ بین)را که مدعی بود از پیامبران است و از اخبار غیب باخبرست با پیروانش به حضور خلیفه بردند. خلیفه از پیروانش پرسید این پیامبر شما، چرا لوچ است؟ گفتند: لوچ نیست، بلکه چشمانش به ملکوت خیره مانده است!(لطایف‌الطوایف/ فخرالدین علی صفی)

حرفی از آن هزاران...

آیه هفته:

..... وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ ....: .... و براى شما در دينتان سختى قرار نداده است...(حج/ 78)

کلام هفته:

هورا کشیدن میلیون‌ها نفر خودکامه را به شعف و لذتی ناگفتنی می‌رساند، اما همان یک نفری که مقاومت کرده و همراهی نمی‌کند، همچون ابر سیاهی آسمان دلش را تیره و تار می‌سازد. تا این یک نفر وجود دارد، خودکامه، خواب راحت نخواهد داشت. (روانشناختی خودکامگی/ مانس_اشپربر)

شعر هفته:

دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند

سروران بر درِ سودای تو خاکِ قدمند

شهری اندر هوست، سوخته در آتش عشق

خلقی اندر طلبت غرقه ی دریای غمند

گاهگاهی بگذر در صف دلسوختگان

تا ثناییت بگویند و دعایی بدمند

هر خم از جَعد پریشان تو زندان دلیست

تا نگویی که اسیران کمندِ تو کَمَند

سعدیا عاشق صادق ز بلا نگریزد

سست عهدانِ ارادت، زِ ملامت برَمَند (سعدی)

داستانک:

پیرمردی به نوه اش گفت: در درونم نبردی هولناک است میان دو گرگ. یکی شرور است ‌خشمگین، طماع‌، حسود و خودخواه. دیگری نیکو، ‌صلح‌جو، مهرورز، فروتن، شریف و قابل اعتماد. این دو گرگ درون تو نیز در نبردند و درون هر فرد دیگر.

نوه ‌پرسید: عاقبت کدام گرگ پیروز می‌شود؟

پیرمرد با لبخند گفت: همانی که تو به او غذا می دهی.

طنز هفته:

مامانم داشت سوپ درست میکرد. بهش گفتم مامان هویج نریز. من دوس ندارم !

گفت نترس رو مزش تاثیر نداره !

گفتم پس چرا میریزی اگه تاثیر نداره؟

گفت خوشمزش میکنه... 😐😂

حرفی از آن هزاران

حرفی از آن هزاران...

آیه هفته:

کسانی که مستحق انفاق اند، نزدیک ترین کسانند و بعد کسان دورتر. به قول معروف چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است:

سوره بقره، آیه 215: یَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنفِقُونَ قُلْ مَا أَنفَقْتُم مِّنْ خَیْرٍ فَلِلْوَالِدَیْنِ وَالأَقْرَبِینَ وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ ...: از تو مى‌پرسند: «چه چيزى انفاق كنند [و به چه كسى بدهند]؟» بگو: «هر مالى انفاق كنيد، به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و مسكينان و به در راه‌مانده تعلّق دارد...»

شعر هفته:

از تناقضهای دل پشتم شکست

بر سرم جانا بیا می‌مال دست

سایهٔ خود از سر من برمدار

بی‌قرارم بی‌قرارم بی‌قرار (مولانا)

کلام هفته:

جلوی میز کارتان یا توی نوت گوشی تان بنویسید:

" تو الان در گذشته‌ی آینده خودت هستی، پس جایی برای پشیمانی باقی نگذار‌."

داستانک:

«موسیو لئون‌تیه وزیر مالیه حالیه فرانسه روزی به حضور آمد، آدم بسیار قابلی است، خیلی صحبت شد از وضع مالیات گرفتن از رعیت سؤال كردم، چیزها گفت كه حیرت كردم، با اینكه اسم آزادی به خودشان گذاشته‌اند از همه مقیدتر هستند و در حقیقت زیر زنجیر هستند. مثلاً هركس در شهر خانه دارد باید سالی مبلغی مالیات بدهد، به این معنی كه می‌سنجند این خانه را اگر اجاره بدهند سالی چه مبلغ است اگر قابل اجاره صد تومان است بیست تومان باید به دولت بدهد، هزار تومان صد تومان و همچنین. هر كس سگ دارد باید پول بدهد، هركس گربه نگاه بدارد مالیات گربه را باید بدهد، اسب كالسكه، هر چیزی كه شخص دارد باید یک مالیات علیحده به اسم آن شی بدهد.» (خاطرات ناصرالدين‌شاه در سفر دوم فرنگستان)

طنز هفته:

پول میدیم ماشین رو بیمه میکنیم که موقع تصادف ضرر نکنیم.

بعد که تصادف میکنیم از جیب خسارت میدیم که از بیمه استفاده نشه شامل تخفیف بشیم. چه کاریه آخه.....

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ: ببخش و به عرف(روزگار) عمل کن و از نادانان رخ برتاب (اعراف-199)

کلام هفته:

کمیاب‌ترین نوعِ شجاعت، اندیشیدن است. (آناتول فرانس)

شعر هفته:

واعظی پرسید از فرزند خویش

هیچ می دانی مسلمانی به چیست؟

صدق و بی آزاری و خدمت به خلق

هم عبادت، هم کلید زندگیست

گفت: "زین معیار اندر شهرما،

یک مسلمان هست آن هم ارمنیست" (پروین اعتصامی)

داستانک:

در زمانی که برده‌داری در آمریکا رایج بود زن سیاهپوستی بنام «هَریت تابمَن» سازمان مخفی راه انداخته بود و بردگان را فراری می داد.

بعدها از او پرسیدند:

«سخت ترین» مرحلهٔ کار سازمان برای نجات و آزادی بردگان چه بود؟ او عمیقاً به فکر فرو رفت و گفت: قانع کردن یک برده به اینکه تو برده نیستی، و باید آزاد باشی!

طنز هفته:

مردی تندخو و گزنده‌زبان و عبوس‌چهره و پرخاشگر و ناسزاگو، بر جمعیتی وارد شد. پرسیدند؛ نامت چیست؟ گفت: رحمت‌الله! ظریفی در آن میان گفت: حقا که نام نعوذبالله برای جنابعالی شایسته‌تر است!

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ حَسِيباً: چون شما را درود گفتند، به درودي بهتر يا همانند آن پاسخ گوئيد. هرآينه خدا حسابگر هر چيزى است. نساء- 86

کلام هفته:

آن که امروز از زبان تحقیر و تمسخر استفاده می کند، در فردای رسیدن به قدرت، از ریختن خون ریختن خون مخالف فکری خود ابایی نخواهد داشت.

شعر هفته:

در اعماق ما

رعد و برق‌ها،

طوفان‌ها و باران‌هایی است

که هواشناسی‌ها

هرگز از آن‌‌‌ها سخنی نمی‌گویند... (محمد الماغوط)

داستانک:

(ذوالنون‌المصری) با اصحاب در کشتی نشسته بودند در رود نیل به تفرج؛ چنان‌که عادت اهل مصر بود. کشتی دیگر می‌آمد و گروهی از اهل طرب در آن‌جا فساد همی‌کردند.

شاگردان را آن، بزرگ نمود، گفتند: «ایها الشیخ، دعا کن تا آن جمله را خدای عزّ و جلّ غرق کند تا شومی ایشان از خلق منقطع شود.»

ذوالنون رحمةاللّه علیه بر پای خاست و دست‌ها برداشت و گفت: «بار خدایا، چنان‌که این گروه را اندر این جهان عیش خوش داده‌ای، اندر آن جهان نیز عیش خوششان ده.» (کشف‌المحجوب/ هجویری)

طنز هفته:

تخمه خوردن اولش از روی لذته .. از یه جایی به بعد انگار میشه وظیفه .....باید تمومش کنی 😌😂😂😂

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى مَيْسَرَةٍ: و اگر [بدهکار،] قدرتِ پرداخت نداشته ‌باشد؛ او را تا هنگام توانایى، مهلت دهید. (بقره/۲۸۰)

کلام هفته:

از آدم‌ها بُت نسازید این خیانت است! هم به خودتان، هم به خودشان! خدایی می‌شوند که خدایی کردن نمی‌دانند... و شما در آخر، می‌شوید سر تا پا کافر خدای خود ساخته! (غروب بت‌ها /نیچه)

شعر هفته:

یک آسمان پُر از پٓر و بال کبوتر

یک باغ سرخ، امٌا همه گل‌های پر پر...

این روزهای تارِ ابری، می شود باز

این شام ها خواهد گذشتن باز از سر

آنگاه این چشم ترم بیند دوباره

یک آسمان بال و پر امٌا شکل دیگر

یک آسمان بال به آزادی گشوده

یک باغ گل‌های به شادی، گشته پر پر ( سیدمرتضی معراجی)

داستانک:

شیخ ما [ابوسعید ابوالخیر] را پرسیدند:

ای شیخ، راه کدام است؟

گفت: صدق و مدارا. صدق با حق و مدارا با خَلق. (اسرار التّوحید، تصحیح دکتر شفیعی کدکنی)

طنز هفته:

بابام میگه تو که سنتی ازدواج نمیکنی، حداقل صنعتی ازدواج کن.

میگم صنعتی دیگه چه مدلیه؟

میگه بگرد دختر کارخونه داری چیزی پیدا کن. از این فلاکت نجات پیدا کنی علاف و بیکار 😂

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي، فَاغْفِرْلِي: پروردگارا من بر خويشتن ستم كردم مرا ببخش. (قصص/١۶)

کلام هفته:

مغز يك شخص متعصب، مانند مردمك چشم است كه هرچه نور بيشتری ببيند تنگ تر می شود! (اليور. وندل. هلمز)

شعر هفته:

دشت با حوصله‌ی وسعت خود

زخم سُم‌ها را تن می‌دهد و می‌مانَد... (منوچهر آتشی)

داستانک:

در قرن هفدهم، دولتمردی انگلیسی که رهبر نیروهای مسلح هم بود، به نام الیور کرامول زندگی می‌کرد. او آن‌چنان مورد تحسین و احترام همگان بود که بسیاری اَبَرانسان می پنداشتندش. پس از مرگش، همان توده‌ها جسدش را از گور بیرون کشیدند و جلو سگ‌ها انداختند. (مانس اشپربر،”در معرض آتش زمانه؛ یک زندگی سیاسی“، ترجمه‌ی روشنک داریوش)

طنز هفته:

آيا ميدانيد که تمساح از پروانه ميترسه؟؟

آياميدانيدکه قلب انسان توخواب يه دقيقه ميميره؟؟

آيامیدانيدکه خوردن سيب همراه چاي رشد انسان رو کم ميکنه؟؟

آياميدانید که من نشستم دروغ ميگم و شما باور ميکنيد؟؟😂😂

آیا ميدانيد نبايد فحش بدهيد؟؟ 😂😂

554. حرفی از آن هزاران

آیه هفته: ظلم

وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً: و هر كه بار ظلم بر دوش مى‌كشد نوميد مى‌گردد. (سوره طه/ 111‏)

کلام هفته: حال

اگر کسی فقط و فقط با لحظات حال زندگی کند و با علاقه‌مندی کامل به هر گلی که سر راهش است، نگاه کند و هر درخششی را که بر روی هر لحظه گذرا می‌رقصد گرامی دارد، آن‌وقت است که زندگی در برابرش خلع سلاح می‌شود. (هرمان هسه/ گرگ بیابان)

شعر هفته: تجلی

چون نور که از مهر جدا هست و جدا نیست

عالم همه آیات خدا هست و خدا نیست

ما پرتو حقیم و نه اوئیم و هم اوئیم

چون نور که از مهر جدا هست و جدا نیست

در آینه بینید اگر صورت خود را

آن صورتِ آئینه، شما هست و شما نیست (عبرت نایینی)

داستانک: مسئولیت

1. آتش‌سوزی بزرگی در جنگل رخ داد. جانوران گریختند تا خود را نجات دهند.

اما مرغ مگس‌ خوار ماند و با منقار کوچکش از برکه‌ای آب برمی‌داشت و تا درختان در حال سوختن می‌رفت و آب را بر روی آتش می‌ریخت و این کار را تکرار می‌کرد.

جانوران گفتند: «با این کارِ تو آتش خاموش نمی‌شود.»

مرغ مگس‌ خوار گفت: «می‌دانم که با این کار من آتش خاموش نمی‌شود، اما این بهترین کاری‌ست که می‌توانم بکنم». (وانگاری ماآتای)

2. کرم شب‌تاب گفت:

رفیق خرگوش! من همیشه می‌کوشم مجلس تاریک دیگران را روشن کنم. اگر چه بعضی از جانوران مسخره‌ام می‌کنند و می‌گویند «با یک گل بهار نمی‌شود! » تو بیهوده می‌کوشی با نور ناچیزت جنگل را روشن کنی.

خرگوش گفت:

این حرف‌ها مال قدیمی‌هاست. ما هم می‌گوییم: «هر نوری هر چه قدر هم ناچیز باشد بالاخره روشنایی است!»

عروسک سخنگو، صمد بهرنگی)

طنز هفته: عقل

یارو مزاحم تلفنی داشته سيم كارتشو عوض ميكنه..

از سيم كارت جديده به مزاحمه، اس ميده اگه ميتونی الان مزاحم شو روانی😳😂😂

فیلم هفته: جنگ جهانی زد(۲۰۱۳)

جنگ جهانی زد یک فیلم به کارگردانی مارک فورستر است. در این فیلم، برد پیت در نقش گری لین، بازپرس سابق سازمان ملل متحد بازی می‌کند که به سراسر جهان سفر می‌کند و سرنخ‌هایی را جمع‌آوری می‌کند تا راهی برای جلوگیری از رستاخیز زامبی‌ها پیدا کند.

فیلم جنگ جهانی ضد، فیلمی اکشن و جذاب و پر هیجان و سرگرم کننده و دیدنی است ولی توقع یک فیلم مفهومی و دارای پیام را نباید از آن داشت.

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا ( بقره/250) ای پروردگار ما، بر ماشکيبايی ببار.

شعر هفته:درد

گُل به گلاب مي‌رسد/ رَز به شراب/ و من به درد/ درد عصارة من است. ضياءالدين خالقي

کلام هفته: مرد خدا

نشان مرد خدا آن است که او را ببینی از خدا یاد آید. (شمس تبریزی)

داستانک:بیدردی

خوارزمشاه را گفتند که خَلق فریاد می‌کنند از قحط که نان گران است. گفت چون است؟ گفتند که یک مَن نان به جوی بود به دو دانگ آمد. گفت هِی، دو دانگ زَر خود چه باشد؟ گفتند دو دانگ چندین پول باشد. گفت تُف تُف، این چه خسیسی است! شرمتان نیست؟

طنز هفته:شخصیت

شما یادتون نمیاد... یه زمانی میرفتی مهمونی، برا اینکه نشون بدی با شخصیتی، نباید موز برمیداشتی! 😂😂

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته: قضاوت

وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّه: در هر چیز اختلاف کنید، داوریش با خداست. (شوري/١٠)

کلام هفته: ترس

کسی که بسیاران از او می‌ ترسند، باید از بسیاران بترسد. (لابریوس)

شعر هفته: شادمانگی

برون شو ای غم از سینه، که لطف یار می‌آید

تو هم ای دل ز من گم شو، که آن دلدار می‌آید

دَر و دیوار این سینه، همی‌دَرَّد ز انبوهی

که اندر دَر نمی‌گنجد، پس از دیوار می‌آید (مولوی)

داستانک:جنگ

سال ها از جنگ می‌گذشت، اما شهر هنوز تحت کنترل غیرنظامی‌ها بود.

دزدکی درخرابه‌ها قدم می‌زدم، پنهان شده در باریکه های طویل نور ماهِ رنگ پریده.

صدای متناوب خرده سنگ‌ها را پشت سرم می‌شنیدم، دهانه‌ی هفت تیر بر پشتم قرار گرفت.

صدایی بچگانه: "بایست،"

گریان گفت: "یه داستان برام بگو" (گای پرستن /مترجم: مازیار ناصری)

طنز هفته: قدرت

مردی، هر روز زنش را کتک می زد!

پرسیدند چرا او را بی دلیل و بی گناه کتک می زنی؟

گفت: من که نمی توانم برایش غذایی بیاورم، او را سفر ببرم، برایش لباسی بخرم، یا وظیفه همسری به جا آورم.

پس او را می زنم که یادش نرود من شوهرش هستم!!!

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا: هر که نفسی را بدون حق و یا بی‌آنکه فساد و فتنه‌ای در زمین کرده، بکشد مثل آن باشد که همه‌ی مردم را کشته است. (مائده/۳۲)

شعر هفته:

علّتی بتّر زِ پندار کمال

نیست اندر جان تو، ای ذو دلال

علّت ابلیس، "اَنا خَیری" بُده ست

وین مرض، در نفس هر مخلوق هست (دفتر اول مثنوی)

"علت" به معنی بیماری است.

"اَنا خَیری" کلام ابلیس است. یعنی "من بهتر از آدم هستم".

کلام هفته:

مشکل ما خدا نیست. مشکل ما انسان‌هایی است که خود را نماینده خدا دانستند و با نام خدا هرکاری که خواستند کردند. (میلان کوندرا)

داستانک:

خواجه محمد مهتاب در شارع نیشابور جوانی قوی‌بنیان بدید که بر اسب نشسته و شمشیر به میان بسته و خنجر در گریبان نهاده و نیزه در دست بگرفته و سر در کله‌خود فرو برده است

گفت: ای جوان، این شمشیر و نیزه با خود به کجا می‌بری!؟

گفت: نشنیده‌ای که رومیان زیر بیرق صلیب، لشکر می‌آرایند و بر طبل جنگ می‌کویند!؟ به غزا با ایشان ‌روم.

مهتاب گفت: اگر نروی چه شود؟

جوان گفت: کفر به نیشابور و سبزوار آید و ایمان از میان برود!

مهتاب گفت: اگر کفر به نیشابور آید، چه شود؟

گفت: ستم بر تخت سلطنت بنشیند و انصاف از دل‌ها برود و دروغ بر راست غالب آید و اغنیا بر ضعیفان رحم نیاورند و فحشا روی نماید و سفرۀ خلق از نان تهی گردد و خدای روی از ما بگرداند.

مهتاب گفت: ای جوان، حمایل از میان بگشا و به خانه اندر شو، که این کفر که تو می‌گویی، از نیشابور نرفته است که بازآید! (دکتر رضا بابایی)

طنز هفته:

ﺍﺯ ﺗﺸﯿﻊ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺑﺮﻣﯿﮕﺸﺘﯿﻢ😔 زن صاحب عزا ﺩﺍﺷﺖ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﻣﯿﮑﺸﺖ😭

ﯾﮑﯽ ﺍﺯ زناي همسايه شون ﮔﻔﺖ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﺪﻝ ﻣﻮﻫﺎﺕ ﻗﺸﻨﮕﻪ !😍

ﯾﻬﻮ زنه ﺻﺎﻑ ﻧﺸﺴﺖ ﮔﻔﺖ: تازه ﺍﻻﻥ ﺑﻬﻢ ﺭﯾﺨﺘﺲ 😂

حرفی از آن هزاران...

آیه هفته:

أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ: پناه می‌برم به خدا از اینکه از جاهلان(متعصبان) باشم. (بقره/ ۶۷)

شعر هفته:

یک آسمان پُر از پٓر و بال کبوتر

یک باغ سرخ امٌا همه گل‌های پر پر

پائیزِ رنگ آمیز! پایان تو پس کو؟

مهر پراز کین،خشک آبان،سردِ آذر

تا پادشاه « باغ بی برگی » بمانی

آتش کشیدی بر درختان خشک یا تر

این روزهای تار ابری می شود باز

این شام ها خواهد گذشتن باز از سر

آنگاه این چشم ترم بیند دوباره

یک آسمان بال و پر امٌا شکل دیگر

یک آسمان بال به آزادی گشوده

یک باغ گل‌های به شادی گشته پر پر (سیدمرتضی معراجی)

کلام هفته:

اگر قدرت، دارو بود، روی جعبه اش فهرست بلندی از عوارض جانبی چاپ می شد: مخدر است، فاسد می کند و الخ.

قدرت نوعی تومور است که سرِ آخر، حس همدردی با دیگران را در قربانیش از بین می برد. قدرت علاوه بر فساد، بیرحمی و خونریزی و غرور و حتی جنون می آورد.

داستانک:

حجاج‌بن‌یوسف به زنی که متهم به خروج از دین بود گفت: قدری از قرآن بخوان.

زن گفت: "اذا جاء نصرالله والفتح و رایت الناس یخرجون من دین الله افواجا".

حجاج گفت: وای بر تو، "یدخلون فی دین الله" است نه "یخرجون من دین الله".

زن گفت: داخل می شدند، بیرون شان کردی! (نثر الدر/ابوسعید آبی)

طنز هفته:

داشتم از داداش کوچیکم درس علوم می پرسیدم:

یه پستاندار بی دندان نام ببرید؟ میگه: مادر بزرگ! شما بگید من به این عوضی چی بگم آخه!؟😂

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:صلح

وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ .....: خداوند به صلح و سلم دعوت می کند .... (يونس/ 25 )

کلام هفته:

بیچاره انسانی که دارایی هایش از خودش ارزشمندتر است.

شعر هفته:نرسیدن

بی بال پریدیم، به بالا نرسیدیم

بالا به پر و بالِ تقلاّ نرسیدیم

در جا زده در "ماضیِ مطلق" همۀ عمر

"آینده" کجا بود؟ به "حالا" نرسیدیم (شمس علیزاده)

داستانک:

نقل است که شیخ ابوالحسن خرقانی گفت: دو برادر بودند و مادری ، یک برادر به خدمت مادر مشغول شدی و یک برادر به خدمت خداوند مشغول بود.

آن شخص که به خدمت خدا مشغول بود با خدمت خدایش خوش بود، یک شب، چون دیگر شبها، به خدمت خداوند سر به سجده نهاد و کمی بعد بخفت و در خواب دید که آوازی آمد که برادرِ تو را بیامرزیدیم و تو را نیز به حرمت او بخشیدیم.

گفت: آخر من به خدمت خدای مشغول بودم و او به خدمت مادر، از چه روی است او را از من گرامی تر می دارید؟ ندا آمد آنچه تو می‌کنی ما از آن بی‌نیازیم ولیکن مادرت از خدمت فرزند بی نیاز نیست. (عطار / تذکرة الاولیا)

طنز هفته: تورم

اونا اصحاب کهف بودن که خوابیدن و بیدار شدن، دیدن قیمتا تغییر کرده!

اینجا بخوابی، نخوابی، روز باشه، شب باشه، تعطیل باشه یا نباشه! همش قیمتا دارند تغییر می‌کنند.

حرفی از آن هزاران...

آیه هفته:هوای نفس

أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ: آیا دیدی حال آن کس را که هوای نفْسش را خدای خود گرفته است؟ (جاثیه/23)

شعر هفته:عشق و عقل

عقل در کوی عشق نابیناست

عاقلی کار بوعلی سیناست (سنایی)

کلام هفته:دروغ

کسی که به خودش دروغ می‌گوید و به دروغ خودش گوش می‌دهد، کارش به جایی خواهد رسید که هیچ حقیقتی را نه از خودش و نه از دیگران تشخیص نخواهد داد. (فیودور داستایفسکی)

داستانک:

مصطفی از کوچه‌ای می‌گذشت. زنی سالخورده او‌ را صدا زد. چون مصطفی آمد تنورِ روشنِ خانه را به او نشان داد و‌ گفت:

«پسرم مرا آزرده است و از خانه بیرون رفته است، تنور روشن کردم نه از آنک‌ که عقابش کنم که چون بازگشت، نانش دهم، خدای تو چگونه به آتش دوزخ، برای بنده گناهکارش رضا دهد؟!».

مصطفی گفت: «میان من و خدا، رازی است که برای افشای آن مبعوث نشده‌‌ام». («شرح التعرُف»، خواجه امام مُستملی بخاری)

طنز هفته:

به درجه ای از تنهایی رسیدم که خودم به خودم زنگ میزنم ، میبینم اشغاله......فحش میدم و قطع میکنم.

تازه من خوبم

یه دوست دارم ، دوتا خط داره ، با خودش اس بازی میکنه....یه بار خودش به خودش گفت: عزیزم رسیدی خبر بده

بعد یادش رفت خبر بده، تا صبح از نگرانی خوابش نبرده

به نظرتون بیمه درمانی بهمون تعلق میگیره؟؟؟

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته: تنازع

وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ريحُكُمْ: و با يكديگر نزاع نكنيد، كه سست مى‌شويد و قدرت [و شوكت] شما از ميان مى‌رود. (انفال/۴۶)

شعر هفته: عقل و عشق

عقل تو قسمت شده بر صد مهم

بر هزاران آرزو و طعم و رم

جمع باید کرد اجزا را به عشق

تا شوی خوش چون سمرقند و دمشق(مولوی)

کلام هفته: عدالت

زندگی زیباست هر چند که عادلانه نیست.

داستانک: مغول

معارف شهر بخارا، به نزديك چنگيزخان رفتند و چنگيزخان در مسجد جامع راند و پرسيد كه «سرای سلطان است؟».گفتند: «خانه يزدان است.» او نيز از اسب فرو آمد و فرمود كه صحرا از علف خالي است؛ اسبان را شكم پر كنند. انبارها كه در شهر بود گشاده كردند و غله می‌كشيدند و صناديق مصاحف(قرآن)به ميان صحن مسجد می‌آوردند و مصاحف را در دست و پای می‌انداخت و صندوق‌ها را آخور اسبان می‌ساخت و كاسات نبيذ(شراب) پياپی كرده و مغنيات(مطربان) شهری را حاضر آورده تا سماع و رقص می‌كردند ...

... در اين حالت، اميرامام جلال‌الدين علی بن الحسن الرندب، كه مقدم و مقتدای سادات ماوراءالنهر بود و در زهد و ورع مشاراليه، روي به امام ركن الدين امام زاده، كه از افاضل علمای عالم بود، طيب الله مرقدهما، آورد و گفت: «مولانا، چه حالت است، اينكه می‌بينم، به بيداری است يا رب يا به خواب؟!» مولانا امام‌زاده گفت: «خاموش باش، باد استغنای (بی‌نيازی) خداوند است كه می‌وزد. سامان سخن گفتن نيست!».

چون چنگيزخان از شهر بيرون آمد، به مصلاي عيد رفت و به منبر بر آمد و عامه شهر را حاضر كرده بودند. خطبه سخن، بعد از تقرير… در آن آغاز نهاد كه «ای قوم بدانيد كه شما گناه‌های بزرگ كرده‌ايد و اين گناه های بزرگ، بزرگان شما كرده‌اند از من بپرسيد كه اين سخن، به چه دليل می‌گويم. سبب آنكه من عذاب خدايم، اگر شما گناه های بزرگ نكردتی، خدای، چون من عذاب را به سر شما نفرستادی». (تاریخ جهان گشای جوینی ، ج ۱ ، ص ۸۰-۸۱)

طنز هفته: اعصاب

اعصاب چیست؟

چیزی است که هیچکس ندارد و همه توقع دارند تو داشته باشی.

توقع چیست؟

چیزی است که همه دارند و انتظار دارند تو نداشته باشی. 😐😂

حرفی از آن هزاران...

آیه هفته:انحصار قدرت

أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ فَإِذاً لا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيراً: آيا براى آنان بهره‌اى از حكومت است كه در آن هنگام، ذرّه‌اى به مردم نمى‌دادند؟ (نساء/۵۳)

کلام هفته: سخن

سخنی بگویید که ارزش آن بیش از سکوت باشد. (جکسون براون)

شعر هفته: اسارت فکری

اسارت همواره درون قفس نیست ؛

گاهی انجماد فـکـر است ،

درون قفس مـغـز !

اسارت روح مسخ شده آدمی است

در کالبد خاکی آن

و ا نسان نشود رها

مگر با عصیانی که از اندیشه او برخیزد

خیزشی بلند (فرهاد نوروزپور)

داستانک: تسلسل خریت

خری به درختی بسته بود. شیطان خر را باز کرد.

خر وارد مزرعه همسایه شد و تر و خشک را با هم خورد.

زن همسایه وقتی خر را در حال خوردن سبزیجات دید ؛تفنگ را برداشت و یک گلوله خرج خر نمود.

صاحب خر وقتی صحنه را دید؛ زن صاحب مزرعه را کشت.

صاحب مزرعه وقتی با جسد خونین همسرش روبرو شد، صاحب خر را دار زد!

به شیطان گفتند چه کار کردی تو ؟!!!

گفت من فقط یک خر را رها کردم!

نتیجه: هرگاه می خواهی جایی را خراب کنی خرانش را آزاد کن!

طنز هفته: عقل کل

گاوی سرش را در خمره کرد تا آب بخورد، اما دیگر نتوانست سرش را بیرون بیاورد.

مردم شهر سراغ ملانصرالدین رفتند و از او خواستند تا کاری بکند.

ملا گفت زود باشید تا گاو نمرده سرش را ببرید. قصاب سر گاو را برید.

مردم شهر دوباره گفتند: ملا، حالا چگونه سر گاو را از خمره در آوریم..!؟

ملا گفت دیگر چاره ای نداریم جز آنکه خمره را بشکنیم..! مردم هم همین کار را کردند.

در این لحظه، ملا بادی به غبغب افکند و گفت واقعاً اگر شما مرا نداشتید چگونه می خواستید چنین مشکلات بزرگی را حل کنید؟

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته: صبر

وَاصبِر عَلىٰ ما أَصابَكَ: در برابر مشکلات صبور باش. (لقمان/١٧)

کلام هفته: شک

کسانی که نمی خواهند به عقایدشان شک کنند، متعصب اند.

کسانی که نمی توانند به عقایدشان شک کنند، احمق اند.

و کسانی که می ترسند به عقایدشان شک کنند بردگان هستند. (منسوب به برتراند راسل)

شعر هفته: ذهن و زبان

گرچه عاجز آمد این عقل از بیان

عاجزانه جنبشی باید در آن (مولانا)

داستانک: ایثار

سال‌ها پیش که من به عنوان داوطلب در بیمارستان کار می‌کردم، دختری به بیماری عجیب و سختی دچار شده بود و تنها شانسِ زنده ماندنش انتقال کمی از خون خانواده ‏اش به او بود، او فقط یک برادر 5 ساله داشت، دکتر بیمارستان با برادر کوچک دختر صحبت کرد.

پسرک از دکتر پرسید؛ آیا در این صورت خواهرم زنده خواهد ماند؟

دکتر جواب داد؛ بله و پسرک قبول کرد.

پسرک را کنار تخت خواهرش خواباندیم و لوله ‏های تزریق را به بدنش وصل کردیم، پسرک به خواهرش نگاه کرد و لبخندی زد و در حالی که خون از بدنش خارج میشد، به دکتر گفت؛ آیا من به بهشت می‌روم؟

پسرک فکر میکرد که قرار است تمامِ خون بدنش را به خواهرش بدهند. (پائولو کوئلیو)

طنز: ازدواج

مردی خواست زن دوم دزدکی بگیرد.

می ره صحبتهایش رو میکنه میگه روز جمعه میام برا عقد.

زن اول میفهمه.

مرد شب جمعه شامش رو میخوره و میگیره میخوابه .صبح پا میشه بهترین لباسش رو می‌پوشه.بهترین عطرش رو میزنه.خواست بره بیرون

زنش بهش میگه کجا .

میگه من میخوام برم نماز جمعه دیر میام .

زنش بهش میگه بیا بشین امروز دوشنبه است.من قرص خواب بهت دادم چهار روزه خوابیدی.اگه دوباره تکرار کنی.قرصی بهت میدم که وقتی پا شدی روز قیامته 😂😂😂😂

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته: آسانگیری

یُرِیدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ: خدا براى شما آسانی می خواهد نه سختى. (بقره/ 185)

کلام هفته: گمراهی

این عادت قدیمی و عجیب بشر است که هرگاه راه را گم می‌کند، سریع‌تر می‌دود.

شعر هفته: دین ریا

سه حرف است مضمون سي پارة دل

"الف. لام. ميم" از لبــــم مي‌تــراود

ز ديــنِ ريــا، بــي نيــازم، بنــازم

به كفري كه از مــذهبم مي‌تـراود) قيصر امين پور(

داستانک: دوست خدا

ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺗﻮ ﻣﺤﻠﻪ ﻣﯽ‌ﺩﯾﺪ ﭘﺴﺮﮐﯽ ﺑﺎ ﮐﻔﺶﻫﺎﯼ ﭘﺎﺭﻩ ﻭ ﭘﺎﯼ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﺑﺎ ﺗﻮﭖ ﭘﻼﺳﺘﯿﮑﯽ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ …ﺭﻭﺯﯼ ﺭﻓﺖ یک جفت ﮐﺘﺎﻧﯽ ﻧﻮ ﺧﺮﯾﺪ ﻭ ﺍﻭﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﮎ ﮔﻔﺖ ﺑﯿﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻔﺸﺎ ﺭﻭ ﺑﭙﻮﺵ …ﭘﺴﺮﮎ ﮐﻔﺸﺎ ﺭﻭ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺭﻭ ﺑﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺷﻤﺎ ﺧﺪﺍﯾﯿﺪ؟ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻟﺒﺶ ﺭﺍ ﮔﺰﯾﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻧﻪ. ﭘﺴﺮﮎ ﮔﻔﺖ ﭘﺲ ﺩﻭﺳﺖ ﺧﺪﺍﯾﯽ، ﭼﻮﻥ ﻣﻦ ﺩﯾﺸﺐ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﮐﻔﺶ ﻧﺪﺍﺭﻡ.

طنز هفته: بدگویی

یکی از اساسی‌ترین مشکلات ما این است که وقتی باکسی مشکل داریم به خودش نمی‌گوئیم. می رویم به همه می گوئیم.

حرفی از آن هزاران.....

آیه هفته: صلح طلبی

وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ: و اگر دشمنان به صلح گرایند، تو هم به صلح گرای و بر خدا توکل کن. (انفال/۶۱)

کلام هفته:

وقتی دشمنت از تو بدگویی کند و دوستت خبرش را به تو برساند، بدان که دشمن و دوستت برای آسیب رساندن به تو هم دست شده اند.

شعر هفته: قلم

با قلم می گویم ای همزاد!ای همراه!ای هم سرنوشت!

نیک می دانی چه ها دیدم به دوران های زشت!

شعرهایم را نوشتی؟دست خوش!

اشک هایم را کجا خواهی نوشت؟ (فریدون مشیری)

داستانک: مادر

گفت: سیزده حج کردم به توکّل، چون نگه کردم همه بر هوایِ نفس بود!

گفتند: چون دانستی؟!

گفت: از آن که مادرم گفت: سبویی آب آر، بر من گران آمد! (تذکرة‌ الاولیاء/ ذکر شیخ ابومحمد مُرتعش نیشابوری)

طنز هفته: فقر

می‌گویند مردی نان خشک و پیاز می‌خورد، و پی در پی خدا را شکر می‌کرد.

گفتند شُکر چه چیزی را می‌گویی؟

گفت خودش می‌داند وقتی می‌گویم شُکرت خدا، یعنی چه!رفی از آن هزاران....

حرفی از آن هزاران...

آیه هفته:

رَبَّنا لا تُوَاخِذنَا اِن نَسِینَا اَو اَخطَانَا: خدایا بر ما ببخشای، اگر فراموش(ات) کردیم یا اشتباهی کردیم. (بقره/٢٨۶)

کلام هفته: ایدئولوژی

برای پنهان‌کردن یک زیربنای سست، در پس یک نمای بیرونی پرشکوه، چه چیزی بهتر از ایدئولوژی؟ (واتسلاف هاول)

شعر هفته:

بگو آیا گل سرخ، عریان است؟

یا همین یک لباس را دارد؟

راست است که امیدها را باید

با شبنم آبیاری کرد؟

چرا درختان

شوکت ریشه‌های‌شان را پنهان می‌کنند؟

چرا برگ‌ها وقتی احساس زردی می‌کنند

خودکشی می‌کنند؟

(پابلو نرودا /ترجمه از سجاد قاسمی)

داستانک:سگ و شغال

سگ زرد، برادر شغال است:

شغالی گرسنه و بیرون شده از روستا، خودش را در معدن گوگرد به رنگ زرد در آورد و به شکل و قیافه یک سگ ولگرد بی ‌آزار دوباره وارد روستا شد، بارش باران شدید حیله و نقشه آن شغال را فاش کرد و مردم روستا که او را برادر شغال صدا می‌زدند، دریافتند که سگ زرد نه برادر، بلکه خود شغال است.

این مثل موقعی به کار برده می‌شودکه می‌خواهند دو انسان بد را با هم مقایسه کنند و می‌گویند یکی از دیگری بهتر است ولی هر دو یک رفتار را در زندگی دارند.

انگلیسی ها می گویند هر دو از یک پارچه بریده شده اند: They are both cut off from the same cloth

طنز هفته:

یه بارم بابا و مامانم دعواشون شده بود،

تو ماشین بابام از مامانم پرسید شام چی داریم؟

مامانم گفت چرا از من میپرسی؟

بابامم سرش رو کرد بیرون به یه نفر رندوم گفت آقا ببخشید ما امشب شام چی داریم؟

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته: عدالت

اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى: عدالت پیشه کنید که آن به تقوی نزدیکتر است. (المائده/٨)

کلام هفته: تفکر

ما حاضریم برای فکر نکردن، هر کاری بکنیم. (آلفرد نورث وایتهد)

شعر هفته: دارایی

اي بسي شــه را بكشته فــــرّ او

دشمن طاووس آمـــــد پـــرّ او

گفت من آن آهـوم كــز ناف من

ريخت آن صياد، خــونِ صاف من

اي من آن روباه صحـرا كز كمين

ســر بريدندش بــراي پـوستين

اي من آن پيلي كه زخم پيل بان

ريخت خونم از براي استخـــوان (مولوی)

داستانک: عشق

ويل دورانت و زنش آريل حدود نيم قرن به نگارش "تاريخ تمدن دست زدند. در سال 1981 ويل دورانت در نود و شش سالگي بيمار شد و چون آريل شنيد كه او شانس كمي براي زنده ماندن دارد، لب به غذا نزد تا درگذشت و ويل دورانت هم پس از شنيدن خبر درگذشت آريل، قلبش از كار ايستاد. بدين ترتيب هر دو در يك روز و در كنار هم دفن شدند.

طنز هفته: توهم

زنی از همسرش طلب گردنبند طلا کرد. مرد به او گفت فردا به بیابان می روم و مقداری خار جمع می کنم و توی کوچه می ریزم. گوسفندها که از کوچه رد می شوند پشم شان به خارها گیر می کند و من آن پشم‌ها را جمع می کنم. هرچه تعداد تردد گله های گوسفند بیشتر شود پشم بیشتری نصیبم می شود. بعدش پشم ها را می دهم ریسندگی کنند و سپس با آن لباس می دوزم و می فروشم و از پولش برایت طلا می خرم.همسر بیچاره خنده اش گرفت و مرد بلافاصله گفت حق داری خوشحال باشی، چون گردنبند را روی گردنت احساس می کنی.

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

وَیَدْعُ الإنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَائهُ بِالْخَیْرِ وَکَانَ الإنْسَانُ عَجُولا: و آدمى شرى را مى‌طلبد چنان كه گويى خيرى را مى‌طلبد و آدمى تا بوده شتابزده بوده است.(اسراء/١١)

شعر هفته:

آري، آري، زندگي زيباست،

زندگي آتش گهي ديرنده پابرجاست،

گر بيفروزيش، رقص شعله اش در هر كران پيداست،

ورنه خاموش است و خاموشي گناه ماست...( سياوش كسرائي)

کلام هفته:

در دنیا هیچ‌چیز به اندازه شجاعت و ناامیدی به هم نزدیک نیست... می‌فهمی! انسان شجاع کسی است که ناامید است. همه آن کسانی که آرزویی دارند، ترسو هستند. (بختیار‌علی/ نویسنده کُرد/ آخرین انار دنیا)

داستانک:

پیری مست را به حضور هشام‌بن‌عبدالملک آوردند و با او شیشه‌ای شراب و عودی بود.

هشام گفت: دنبک بر سرش بشکنید و به خوردن این گندابه‌اش حد زنید.

شیخ بنشست و بگریست.

او را گفتند: پیش از آن‌که زنیمت، گریستن چرا؟!

گفت: مرا گریه از زدن نیست، لیکن از آن گِریم که شما عود را خوار داشتید و دنبک نامیدید و می ناب چون مشک را، گندابه نامیدید.» (عبید زاکانی)

طنز هفته:

"خسرو شاهی"، دوبلور آلن دلون، میگفت یه بار ما رفتیم پاسگاه. تصادف کرده بودیم و کتک مفصلی هم خورده بودم. افسره به طرف گفت: مرد مومن! تصادف کردین دیگه چرا اینقد زدیش؟

طرف گفت: جناب سروان از پشت زده به ماشین ما! پیاده شده برای من ادا آلن دلون در میاره!

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُزَكُّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللَّهُ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ: نمی بینی آنانکه که تظاهر به پاکدامنی و نیک نفسی کنند در موقع عمل چقدر ناپاکند. (نساء/۴٩)

کلام هفته:

هرکسی دنیا را از امثال خودش پُر می‌کند. (احسان یارشاطر)

شعر هفته:

زیرکی را گفتم این احوال بین! خندید و گفت:

صعب روزی، بوالعجب کاری، پریشان عالمی (حافظ)

داستانک:

هشت ساله بودم که در یک میهمانی شبانه برای اولین بار با پدیده ای سرخ رنگ به نام "خرمالو" آشنا شدم . میزبان با لبخندی ملیح خرمالو تعارف کرد و من هم بدون درنگ نامبرده را شکافته و چشیدم. شوربختانه خرمالوی مذکور به غایت گس بود و تا چند ساعت احساس می کردم گونه هایم در حال تجزیه شدن هستند.

از آن روز به بعد در نظر من هر کس که خرمالو می خورد فردی " مازوخیسمی " و هر کس که خرمالو تعارف می کرد شخصی " سادیسمی " قلمداد می شد! النهایه تجربه تلخ اولین کام از خرمالو باعث شد که من بیست و دو سال این گردالی سرخ رنگ را به صورت یک طرفه تحریم کنم.

با اصرار فراوان همسرم، دیوار تحریم خرمالو ترک برداشت و من هم در سی سالگی به خرمالو یک فرصت تازه دادم! خرمالو هم از این فرصت به نحو احسن استفاده کرد و چنان مزه ای را تجربه کردم که مجبور شدم خرمالو را از لیست سیاه بیرون آورده و ایشان را پس از لیمو ترش و توت فرنگی در "صدر مصطبه" بنشانم!

یک تجربه ی تلخ در هشت سالگی، باعث شد که بیست و دو سال از همه خرمالو ها متنفر باشم. اولین تجربه های کودکی، شالوده ی ما را می سازند. چه بسیارند باور ها ، هنجار ها و اعتقاداتی که به خاطر تجربه طعم "گس" آن ها در کودکی، هنوز منفور ما هستند. (احمد موحدی)

طنز هفته:

مردی نزد بقالی آمد و گفت پیاز هم ده تا دهان بدان خوشبوی سازم. بقال گفت مگر گوی خورده باشی که خواهی با پیازش خوشبوی سازی. (عبید زاکانی)

فیلم هفته: "اتاق"(2015)

محمدامین مروتی

اتاق (انگلیسی: Room) یک فیلم کانادایی-ایرلندی است. از بازیگران فیلم می‌توان به بری لارسون در نقش جوی نیوسام، مادر، جیکوب ترمبلی در نقش جک نیوسام، جوآن آلن و ویلیام اچ میسی اشاره کرد. اِما داناهیو، رمان نویس ایرلندی -کانادایی رمان اتاق را متاثر از ماجرای مردی اتریشی نوشت که دخترش را به مدت 24 سال در یک اتاق حبس کرد و از او صاحب هفت فرزند شد. اتاق موفق به دریافت جایزه اسکار و نیز جایزة گلدن گلوبِ بهترین بازیگر زن نقش اول زن برای بری لارسون شد.کتاب « اتاق » توسط علی قانع به فارسی ترجمه شده است.

وی و پسرش هیچ ارتباطی با دنیای خارج ندارند. جوی بارها قصد فرار داشته اما موفق نشده است. بالاخره مادر و فرزند موفق به فرار می شوند و روند تطبیق با دنیای جدید خود در بردارندة مسائلِ غامض جدیدی می شود.جک 5 ساله هیچ عنوان اطلاعاتی از دنیای واقعی ندارد و گمان دارد که آنچه در تلویزیون می بیند، نوعی دنیای مجازی است.

«اتاق» علاوه بر تصویر خشونت های بی رحمانه و باورنکردنی دنیای ما، به ما می گوید چگونه می توان دنیای آدم ها را کوچک و سقف پرواز فکرشان را محدود کرد. همین طور چگونه دیکتاتورها و زورگویان در این عالم، از گسترش دنیایِ دیگران وحشت دارند و سعی می کنند فهمشان از چارچوب مورد نظر آنان فراتر نرود. وسعتِ دنیای آدم ها بستگی به وسعتِ افق دیدشان دارد.

حرفی از آن هزاران.....

آیه هفته: ستمکاری

وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ.... : و روزى است كه ستمكار دستهاى خود را مى‏‌گزد.... (فرقان/۲۷)

کلام هفته: وظیفه

انسان، دشواریِ وظیفه است. (شاملو)

شعر هفته: جواب سلام

هم‌چنان که برگ خشکیده نماند بر درخت

مایه‌ی رنج تو باشم، رفع زحمت می‌کنم

این دهانِ باز و چشم بی‌تحرّک را ببخش

آن‌ قدر جذّابیت داری که حیرت می‌کنم

فکر کردی چیست موزون می‌کند شعر مرا؟

در قدم برداشتن‌های تو دقت می‌کنم

یک سلامم را اگر پاسخ بگویی می‌روم

لذتش را با تمام شهر قسمت می‌کنم

توی دنیا هم نشد برزخ که پیدا کردمت

می نشینم تا قیامت با تو صحبت می کنم (کاظم بهمنی)

داستانک: تصوف

یکی را از مشایخ شام، پرسیدند از حقیقت تصوف.

گفت: پیش از این طایفه‌ای در جهان بودند به صورت پریشان و به معنی جمع، اکنون جماعتی هستند به صورت جمع و به معنی پریشان.( سعدی)

طنز هفته: درد دل

زن به شوهر: من پنج دقیقه میرم خونه اقدس خانم باهاش حرف بزنم.... تو هر نیم ساعت یک سری به غذا بزن 😂😂😐

فیلم هفته: اعتراف(۱۹۷۰)

اعتراف فیلمی به کارگردانی کوستا گاوراس، کارگردان یونانی‌تبار سینمای فرانسه، بر مبنای کتابی نوشته لیز لندن و آرتور لندن است که بازیگران آن ایو مونتان، سیمون سینیوره، گابریله فرتستی، میشل ویتولد، ژان بوایز، لاسلو سابو و مونیک شومت هستند.

این فیلم نامزد دریافت جایزه گلدن گلوب و بفتا بهترین فیلم و نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی‌زبان بود.

«آرتور لندن» (مونتان)، معاون وزیر امور خارجه دولت کمونیستی چکسلواکی، توسط پلیس مخفی دستگیر می شود. «آرتور» همراه با نیروهای بریگاد بین‌المللی در اسپانیا نیز جنگیده است.

«آرتور» مقابل بازجویان مقاومت می‌کند و غذای نامناسب و ناکافی، سلول کثیف و بدبو و نگهبانان قلدر و خشن را تاب می‌آورد. چندین ماه مورد بازجویی قرار می‌گیرد و سرانجام به جاسوسی برای آمریکا، اعتراف می‌کند.

معروفترین فیلم گاوراس » است که در سال 1969 میلادی برنده جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی‌زبان شد. این فیلم روایتی داستانی از ترور "گریگوریس لامبراکیس" سیاستمدار چپ‌گرای یونانی به دست نیروهای راست‌گرا در 1963 و تحقیقات یک قاضی دادگاه بخش درباره این قتل است. نقش لامبراکیس را مونتان و نقش قاضی را ترنتینیان بازی کرد.

از دیگر آثار گاوراس می‌توان به «حکومت نظامی» (1973) با موضوع مبارزات گروه‌های ضد آمریکایی در اروگوئه، «گمشده» (1982) با موضوع کودتای ژنرال پینوشه در شیلی، «هاناک» (1983) با موضوع جنایات اسرائیل، «جعبه موسیقی» (1989) با موضوع حضور جنایتکاران نازی در آمریکا و «آمین» (2003) با موضوع روابط نازی‌ها با واتیکان اشاره کرد.

اعتراف فیلمی دیدنی و تاثیرگذار از محاکمه های نمایشی در اردوگاه شرق و یادآور محاکمات استالینی است.

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته: دل و زبان

يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ: با زبان‌هایشان چیزی می‌گویند؛که در دل‌هایشان نیست! (آل‌عمران/۱۶۷)

کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ: نزد خدا سخت مورد خشم است که چیزی را بگوئید و عمل نکنید. (صف/۳)

…تَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ‌: حقّ را كتمان مى‌كنيد، با آنكه خود می‌دانید؟ (آل‌عمران/۷۱)

کلام هفته: گناه

هر قدیس، گذشته‌ای دارد و هر گناهکار، آینده‌ای. (ناشناس)

شعر هفته: ستم

اگر به ملک رسیدی، جفا مکن به کسی

که آنچه کاخ تو را، خاک می کند، ستم است

خبر نداشتن از حال من بهانه ی توست

بهانه ی همه ی ظالمان شبیه هم است ( فاضل نظری)

داستانک: قدرت

در روایت است که روزی موسی و هارون به خدا گفتند: چرا به فرعون عمر دراز دادی و تا مدت‌ها نفرین ما را در حق او اجابت نکردی؟ خدا گفت: فرعون، یک عیب داشت و یک حُسن. عیب او این بود که دعوی خدایی می‌کرد، و حُسن او این بود که شهرها را آباد و راه‌ها را امن و سفره‌ها را رنگین کرده بود. از دعوی خدایی او زیانی به من نمی‌رسید، اما فرمانروایی او به سود مردم بود. پس من از حق خویش گذشتم تا مردم آسوده باشند. (سید بن طاووس، عالم شیعی قرن هفتم، در کتاب الملاحم و الفتن)

طنز هفته: تبعیض

زندگی تو ایران تو همین یه بیت شعر فروغی بسطامی خلاصه شده:

یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد

یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند

معرفی فیلم: انیمیشن شازده کوچولو (2015)

محمدامین مروتی

کارگردان : Mark Osborne

انیمیشن درباره دختری کوچک می باشد که در چنبرة تربیت های مرسوم آدم بزرگ ها، کودکی کردن را از یاد برده است تا این که با همان خلبانی آشنا می شود که کتاب شازده کوچولو را نوشته. یعنی اگزوپری. او داستان شازده کوچولو را برای دختر کوچولو تعریف می کند و این دختر به جستجوی شازده می پردازد و او را پیدا می کند در حالی به یک آدم بزرگ تبدیل شده...

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته: حرمت خون انسان

...مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً .... : .... هر كس، كسى را جز به قصاص قتل يا [به كيفر] فسادى در زمين(یعنی بی گناهی را) بكشد چنان است كه گويى همه مردم را كشته باشد و هر كس، كسى را زنده بدارد چنان است كه گويى تمام مردم را زنده داشته است ....(مائده/۳۲)

کلام هفته: رشد عقلی

اگر عقل امروز را داشتم، کارهای دیروز را نمی کردم. ولی اگر کارهای دیروز را نمی کردم، عقل امروز را نداشتم.

شعر هفته: بیرنگی

بس که بی‌رنگم چو آب، از هرچه بینم، رنگ می‌گیرم

بی‌صدایم همچو کوه، از هر ندا، آهنگ می‌گیرم

روشن از سنگ حوادث شد دل من، شوری از آن یافت

چشمه‌ام، این مایه جوشش، از درون سنگ می‌گیرم

انتظار آفتابم، پرده بر چشم تماشا گشت

گر چو شبنم، بستر از گل های رنگارنگ می‌گیرم

(هنوز در سفرم ... /شعرها و یادداشت های منتشرنشده از سهراب سپهری/به کوشش پریدخت سپهری)

داستانک ادبی:

قائم مقام فراهانی خطاب به یک انباردار، برای تحویل مقداری غلات به زنی نیازمند، پیغام ادیبانه و معماگونه ای می نویسد که از لطایف ادبیات پارسی است. او با به کار گیری اسامی غلات و حبوبات در معانی مختلف، به یک شیرین کاری ادبی و ماندگار دست زده است و چنین می نویسد:

انباردار!

اَرزنی آمد مرجمک نام، گندمگون، ماش فرستاديم، نخود آمد، برنجش دهيد كه برنج است و ما را جو، جو در حساب است.

در وهله اول انسان حیران می شود که منظور از نشاندن این همه اسامی غلات و حبوبات در کنار هم چیست؟

واما معنی پیام چنین است:

ای انبار دار!

اگر زنی گندم‌گون پیشت آمد که نامش مرجمک بود، خودسر نیامده بلکه ما فرستادیمش به او برنج دهید که در رنج و تنگ‌دستی است و حساب و کتابش با ماست.

طنز هفته:

از سطح ریاضیم همین قدر بگم براتون که بعد از ۲۰ سال تازه فهمیدم مربع عرض نداره.

فیلم هفته: انتخاب (2016)

محمدامین مروتی

انتخاب The Choice فیلمی خانوادگی و عاشقانه به کارگردانی روس کتز است.

داستان عشق بین تراویس شاو (بنیامین واکر) که یک دامپزشک است و گبی هلند (ترزا پالمر) یکی از همسایه های او.

رابطه ای که در کوران حوادث مختلف پخته می شود و به تعالی می رسد.

تراویس مادرش را در کودکی از دست داده و عقاید دینی اش سست شده اما بسیار مهربان و مسئولیت پذیر است.

گبی(گابریلا) نیز زندگی پر فراز و نشیبی داشته ولی با رویکردی معنوی تر با طبیعت به مثابه جلوه ای از عالمی برتر برخورد می کند و با سگش مثل یک انسان حرف می زند. با ماه و شب، رابطه ای زیبا دارد و....

کم کم این دو رویکرد در روابط گبی و تراویس در هم ادغام می شوند و....

شاید فیلم به جهت هنری، چیز زیادی برای گفتن نداشته باشد، اما پیام های مهمی دارد.....

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

وَلاَ تَرْكَنُواْ إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ....: و به ستم‌پیشگان گرایش نیابید... (هود/ 113)

کلام هفته:

تو نمی‌توانی کسی رو مجبور کنی درست رفتار کند، اما می توانی طوری رفتار کنی آرزو کند ای کاش درست رفتار می کرد."(گاندی).

شعر هفته:

فرعِ دید آمد عمل، بی هیچ شک

پس نباشدمردم الّا، مردمک (مولوی)

یعنی رفتار انسان نتیجه نگاه و بینش اوست.

داستانک:

سلطان سنجر را پرسيدند: در آن وقت كه به دست غُزان گرفتار شده بود، «چه بود كه ملكی بدين وسعت و آراستگی كه تو را بود، چنين مختل شد؟»

گفت: كارهای بزرگ به مردم خُرد فرمودم و كارهای خُرد به مردم بزرگ رجوع كردم؛ مردم خرد كارهای بزرگ را نيارستند كرد و مردم بزرگ از كارهای خرد عار داشتند و در پی نرفتند؛ هر دو كار تباه شد و نقصان به ملک رسيد و كار ولايت و لشكری روی به فساد آورد! (تذكره الشعرای سمرقندی)

طنز هفته:

بچه 7 ﺳﺎﻟﻪ گلکسی نوته بیست ﺩﺳﺘﺸﻪ....ﺧﺪﺍ ﺷﺎﻫﺪﻩ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺳﻦ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻡ ﺍﯾﻦﺑﻮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﯿﺎﺭ ﭘﻮﺳﺖ میکنن، ﻣﻨﻮ ﺻﺪﺍ ﮐﻨﻦ پوست خيارارو بخورم!😂😂

فيلم هفته: «يک زندگي ساده»(2011)

محمدامین مروتی

يک زندگي ساده، فیلمی انسانی و عاطفی در باره رابطه عمیق بیم خدمتکار یک خانواده با پسر خانواده است. پس از اولین سکته خدمتکار پیر تصمیم می گیرد به سرای سالمندان برود. اما پسر خانواده او را رها نمی کند و به پاس خدماتش تا آخرین لحظات زندگی همراهی اش می کند..... دیدن فیلم تاثیر خوب بر بیننده می گذارد.....

برای این فیلم، «آن هويي» جایزه بهترین کارگردانی، ديني ييپ و اندي لو جوايز بهترين بازيگر نقش اول زن و بهترين بازيگر نقش اول مرد و سوزان چان جايزه بهترين فيلمنامه «يک زندگي ساده» را در جشنواره فیلم هنگ کنگ به خود اختصاص دادند.

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

فَلِمَ تُحاجّونَ فيما لَيسَ لَكُم بِهِ عِلمٌ : چرا درباره آنچه آگاه نیستید، گفتگو می‌کنید؟(آل عمران/ ۶۶)

کلام هفته:

بدتر از «نفهمی»، «بدفهمی» است. نفهمی را با آموزش می‌‌توان درمان کرد، اما بدفهمی علاج‌ناپذیر است… (الیور وندل)

شعر هفته:

ســال ها بگــريستم با چشمِ جـان

تا نگــريـد هيچ چشمي در جهــان

ايــن جهــان دردمنـدِ تيـــره روز

مي تپد در اشك و خونِ خود، هنوز (هوشنگ ابتهاج)

داستانک:

مخبرالسلطنه مینویسد که« سيدابوطالب جن مي گرفت و پيش زنها احترامى داشت روزى به اتفاق ظهيرالدوله به ديدنش رفتيم، وارد که شديم ابدا اعتنا و خوش باشى نكرد، متوجه زنى بود كه آمده بود آقا جن اش را بگيرند، تا چند نوبت دست در سينۀ آن زن كرد و گفت جن تو خيلى حرامزاده است در مي رود، تا آخر، جن را از بغل آن زن گرفت در شيشه ‌اى كرد، درش را محكم بست، آن زن يك اشرفى روى آستانه گذارد و رفت، آن گاه آقا رو به ما كرد، برخاست تواضع كرد و سفارش شربت و شيرينى داد.

ظهيرالدوله گفت اين ديگر چه بازى است؟

گفت: اين مردم جن دارند بعضى را شما مي گيريد بعضى را هم من، پس بگذارم همۀ جن‌ها را شما بگيريد؟» (خاطرات و خطرات...ص۸۸)

طنز هفته:

قاضی: چرا همسرتو کشتی؟

مرد متهم: یه ماسک صورت واسه خودش درست کرده با عسل و میوه و شیر و خیار

اونوقت ناهار عدسی گذاشته جلوم !

قاضی: شما تبرئه شدی😂

معرفی فیلم خانواده فیبلمن (۲۰۲۲)

محمدامین مروتی

خانواده فیبلمن (The Fabelmans) فیلمی به کارگردانی استیون اسپیلبرگ است.

بازیگران: گبریل لابل در نقش سمی، میشل ویلیامز در نقش میتزی ، پل دینو در نقش برت فیبلمن، ست روگن در نقش بنی لویی و جاد هیرش در نقش بوریس شیلدکرات

خانواده فیبلمن بر اساس دوران نوجوانی اسپیلبرگ ساخته شده و نشان می دهد چگونه علاقه به سینما در او شکل گرفت و این علاقه چه تاثیری در شناخت او از خانواده و جامعه اش داشت. اسپیلبرگ در رفتن به عمق روابط خصوصی خانوادگی خود، کاری جسورانه کرده است که از عهده هر کسی برنمی آید.

جدال عشق و عقل جنبه مهمی از محتوای فیلم را تشکیل می دهد.

جنبه دیگر این مضمون، تجارب سم جوان از فیلمسازی است که با ماجراها و به خصوص عشق های نوجوانی او در می آمیزد و حاصلش، نگاهی عمیق و ویژه به زندگی است.

خانواده فیبلمن در جشنوارهٔ فیلم تورنتو برندهٔ جایزهٔ برگزیدهٔ مردم شد. فیلم در مراسم گلدن گلوب نامزد دریافت پنج جایزه شد که جایزه بهترین فیلم درام و بهترین کارگردانی را کسب کرد.

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

بنای قرآن بر راستی و داد است:

وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقاً وَعَدْلاً‏: و سخن پروردگارت به راستى و داد، سرانجام گرفته است(أنعام/ 115)

شعر هفته:

با تیر و کمان کودکی ام در کوچه باغ های قدیمی

سینه گنجشکی را نشانه گرفته بودم، که عاشق تو شدم

گنجشک بر شانه ام نشست

و من شکارچی ماهری شدم

از آن پس هرگز به شکار پرنده ای نرفتم

هروقت دلتنگم، آواز می خوانم

پرنده می آید، پرنده می نشیند، پرنده را می بویم، پرنده را می بوسم، پرنده را رها می کنم.... (عاشقانه های ابری/ محمدابراهیم جعفری)

کلام هفته:

پير شدن به کوهنوردی شباهت دارد: هرقدر بالاتر می روی نیرویت کمتر می شود، اما اُفق دیدت وسیع تر می گردد. (اینگمار برگمان)

داستانک:

روایت شده است که چنگیز در بخارا بر منبر رفت و به مردم گفت: «ای قوم، می‌دانید که شما گناهان بزرگ کرده‌اید، و بزرگان شما به گناه مقدّم‌اَند. از من می‌پرسید که این سخن به چه دلیل می‌گویی، به سبب آن که من عذابِ خدایم. اگر از شما گناهان بزرگ نیامدی، خدای بزرگ چون منی بر سر شما نفرستادی. (از کتاب جهانگشای جُوینی).

به قول فردوسی:

زیانِ کسان از پیِ سود خویش

بجویند و دین اندر آرند پیش!

طنز هفته:

برکت وقتی از رابطه ها رفت که جای اینکه بگیم: "دلشو به دست آوردم"، گفتیم: "مخشو زدم."

فیلم هفته: ستاره‌ها هنگام ظهر(۲۰۲۲)

محمدامین مروتی

ستاره‌ها هنگام ظهر، فیلمی به کارگردانی کلر دنی است که بازیگران آن مارگارت کوالی، جو آلوین و دنی رامیرز هستند. این فیلم برنده جایزه بزرگ جشنواره فیلم کن ۲۰۲۲ شد.

یک روزنامه‌نگار آمریکایی به نام «تریش» که به‌قصد پوشش مقاله‌ای مستند در باب مردمان و اوضاع سیاسی به این کشور سفر کرده است، ممنوع الخروج شده و پاسپورتش را گرفته اند. شرط پس دادن پاسپورت به دام انداختن یک تاجر انگلیسی است. اما در میانه راه عشق بین آنها ایجاد می شود. قصه فیلم به تنش زن در میان این عشق و نیاز به گرفتن پاسپورت برمی گردد. عشقی که در یک پس زمینه سیاسی تعریف می شود.

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا (احزاب ۶۷): و می‌گویند: پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود پیروی کرده‌ایم و آنان ما را از راه به در برده‌اند و گمراه کرده‌اند.

شعر هفته:

گر نبودی در جهان امکانِ گفت

کی توانستی گلِ معنی شکُفت (عطار)

کلام هفته:

پرسید: راستي چيست؟

گفت: آن است كه دل، پيش تر از زبان گويد. (تذکره الاولیا/ ذکر ابوالحسن خرقانی)

داستانک:

صدفی به صدف مجاورش گفت: در درونم درد بزرگی احساس می کنم، دردی سنگین که سخت مرا می رنجاند. صدف دیگر با راحتی و تکبر گفت: ستایش از آن آسمان ها و دریاهاست. من در درونم هیچ دردی احساس نمی کنم. ظاهر و باطنم خوب و سلامت است. در همان لحظه خرچنگ آبی از کنارشان عبور کرد و سخنانشان را شنید .به آن که ظاهر و باطنش خوب و سلامت بود گفت:آری ! تو خوب و سلامت هستی اما دردی که همسایه ات در درونش احساس می کند مرواریدی است که زیبایی آن بی حد و اندازه است. جبران خلیل جبران

طنز هفته:

قزوینی شنید که مُلحد آمد.

زود مادر را نهاد و سر فروبرید!

گفتند: آخر حق مادری؟!

گفت: تا مُلحدان بدانند که مَحابا[=ترس و واهمه] نیست!

مُلحد آن دید، گفت: او از من مُلحدتر است، من هرگز این نکردمی! (مقالات شمس. تصحیح محمد علی موحد. دفتر اول. ص۲۲۰)

فیلم هفته: جزیره شاتر (2010)

جزیره شاتر (Shutter Island) یک فیلم نئو-نوآر و روان‌شناختی، به کارگردانی مارتین اسکورسیزی و بازیگری لئوناردو دیکاپریو است.

خلاصه داستان:

(تدی دانیلز) به همراه همکارش مارشال های ایالتی هستند که مامور می شوند گم شدن یک بیمار روانی را در جزیره شاتر پیگیری کنند محل ماموریت آنها تیمارستانی است که( ریچل) از آنجا فرار کرده وقتی که دکتر کاولی ( پزشک تیمارستان ) از دادن پرونده های بیماران به آنها خودداری می کند معلوم می شود که اوضاع آنجا عادی نیست تحقیقات آنها به بن بست رسیده که ناگهان (ریچل) پیدا می شود اما به جای اینکه موضوع حل شود معما پیچیده تر می شود . داستان تازه شروع شده است ....

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّكَ لَن تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا: بر روي زمين با فخر و تكبر راه نرو كه نه آن قدر سنگيني كه زمين را سوراخ كني و نه آن قدر قد بلند كه به كوه‌ها برسي. (سوره اسري- 37)

شعر هفته:

گُل به گلاب مي‌رسد

رَز به شراب

و من به درد

درد، عصارة من است. ضياءالدين خالقي

کلام هفته:

بهترین شیوه موثر بودن، الگوی خوب و جذاب بودن است. گفتار و ادعا، هرگز جای رفتار و منش را نمی گیرد.

داستانک:

کرم شبتاب گفت: من همیشه می‌کوشم مجلس تاریک دیگران را روشن کنم، جنگل را روشن کنم، اگرچه بعضی از جانوران مسخره‌ام می‌کنند و می‌گویند "با یک گل بهار نمی‌شود، تو بیهوده می‌کوشی با نور ناچیزت جنگل تاریک را روشن کنی."

خرگوش گفت: این حرف مال قدیمی‌هاست. ما هم می‌گوییم "هر نوری هر چقدر هم ناچیز باشد، بالاخره روشنایی است."

اولدوز و عروسک سخنگو، صمد بهرنگی

طنز هفته:

بعضیا فکر میکنن اگر تو هر بحثی شرکت کنن و با هرچیزی مخالفت کنن خیلی آدم خفنی میشن؛ دیگه نمیدونن ما به اینا میگیم جلب توجه 😏

فیلم هفته: آناکارنینا(2012)

محمدامین مروتی

آناکارنینا، اقتباسی از رمان سال ۱۸۷۷ تولستوی و ساخته جو رایت است.

بازیگران: کایرا نایتلی، جود لاو، آرون تیلر جانسن و متیو مک‌فادین.

تولستوی متفکر مصلحی بود. یک مسیحی مومن و عدالت خواه و اخلاق محور. علیرغم خاستگاه اشرافیش، مدافع فقرا و تهیدستان بود و قسمت اعظم املاک خود را بین آنان تقسیم کرد. او در کتاب معروفش به نام "هنر چیست؟"، از هنر متعهد دفاع می کند.

آناکارنینا هم منعکس کننده دغدغه های فکری تولستوی است. آناکارنینا داستان عشق موازی دو خواهر است به دو مرد. اولی عشقی متعهد و اخلاق مدار و دومی عشقی آتشین و بی ضابطه.

داستان مثل جنگ و صلح مهترین کتاب تولستوی- در فضایی اشرافی جریان دارد.

کایِرا نایتلی (در نقش آنا کارنینا) و جود لاو (در نقش همسرش) بازی درخشانی دارند.

جو رایت درباره داستان آناکارنینا می‌گوید: «من تا ابد مجذوب چرایی و چگونگی عشق هستم و این که ما انسان‌ها چگونه با احساسات و هیجاناتمان روبرو می شویم.»

گورباچف که بود و چه کرد؟

گورباچف که بود و چه کرد؟

محمدامین مروتی

گورباچف(1931-2022) پس از حکومت های آخرین رهبران سالخورده اتحاد شوروی به قدرت رسید. رهبرانی که به سبب کِبَر سن، دولت هایی مستعجل بودند. گورباچف به عنوان رهبری میانسال در 54 سالگی به قدرت رسید. او از معدود رهبرانی بود که پس از انقلاب به دنیا آمده بود.

پس از مرگ استالین با خروشچف در استالین زدایی او همراهی کرد. ظرف 3 سال سه تن از رهبران سالخورده حزب، یعنی برژنف، آندروپف و چرنینکو درگذشتند و گورباچف در 1985 به رهبری و دبیرکلی حزب رسید.

در سال 1986 فاجعه چرنوبیل اتفاق افتاد. متعاقب این حادثه، در 1988 شوروی نیروهایش را افغانستان را بیرون کشید و به مذاکرات کنترل سلاح های هسته ای با غرب پرداخت. در داخل نیز همزمان دو سیاست اصلاحات اقتصادی(پروستریکا) و سیاسی (گلاسنوست) را پیش برد.

درست است که میخائیل گورباچف نقشی تعیین کننده در فروپاشی اتحاد شوروی داشت اما او نقش یک کاتالیزور را داشت. کفگیر اقتصاد دولتی اتحاد شوروی پیش از آن به ته دیگ خورده بود. قطعاً گورباچف مایل به فروپاشی اتحاد شوروی نبود و اصلاحاتش را نیز به همین منظور دردستور کار قرار داد. اما انباشت هفتاد سالة اصلاحات، به اندازه ای به تعویق افتاده بود که دیگر کارساز نباشد.

وی ابتدا با آزادی برخی زندانیان از اردوگاه های کار اجباری و تیمارستان ها شروع کرد. پارازیت روی موج رادیوی بی بی سی را برداشت. نسبت به مذاکره با غرب روی خوش نشان داد. گورباچف از دخالت نظامی به سبک رهبران پیشین اجتناب کرد و حمایت نظامی- امنیتی بی چون و چرا از رهبران دست نشانده در اروپای شرقی را کاهش داد که ظرف یکسال موجب سرنگونی مسالمت آمیز همه قدرت های اروپای شرقی در 1989 شد. قدرت هایی پوشالی که فقط به اتکای حمایتِ برادر بزرگ، سر پا ایستاده بودند. ابتدا همین کشورها به عنوان حلقه های سست زنجیر اقتدار اتحاد شوروی عمل کردند. نهضت همبستگی کارگری لهستان به رهبری لخ والسا در جریان یک انتخابات دموکراتیک در 1989 به قدرت رسید. نهایتاً دیوار برلین فروریخت. فروریزی دیوار برلین در 1989، قوی ترین لرزه ای بود که بر ارکان سوسیالیسم روسی افتاد. دعوی استقلال خواهی هم از خود جمهوری های شوروی هم به صدا می رسید.

گورباچف به دلیل تلاش برای محدود کردن سلاح های اتمی در 1990 برنده صلح نوبل شد.

نهایتا اتحادشوروی در 1991 و پس از کودتای ناموفق کمونیستهای ناراضی علیه گورباچف از هم فروپاشید و جمهوری ها هم یکی یکی از اتحاد اجباری با شوروی کناره گرفتند.

چپ های ارتدوکس از او به عنوان یک خائن خودفروخته یاد کردند در حالی که اصلاحات او فقط پروسه اقتصاد به بن بست رسیده اتحاد شوروی را تسریع کرد.

پس از او بوریس یلتسین بر سرکار آمد که دولت او هم مستعجل بود. ظاهراً روس ها هاضمه لیبرال دموکراسی را نداشتند و به قدرت رسیدن ولادیمیر پوتین، بر بستر ناکارآمدی اقتصادی بوریس یلتسین، به غلبة نوعی الیگارشی و مافیاهای اقتصادی انجامید. دولتی که کمابیش از سوی روس ها نیز حمایت می شود. پشتوانه این حمایت، عظمت طلبی دیرینه روس ها و امپراطوری های تزاری و کمونیستی و سودای همیشگی و نوستالژیکِ ابرقدرت بودن است.

پوتین زمانی گفته بود هر کس از فروپاشی اتحادشوروی خوشحال است، قلب ندارد و هرکس سودای بازگشتن به آن را دارد، عقل ندارد.

حرفی از آن هزاران.....

آیه هفته:

اطاعت کورکورانه از سادات و بزرگان قوم، عامل اصلی گمراهی است:

وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا: و مى‏گويند پروردگارا ما رؤسا و بزرگتران خويش را اطاعت كرديم و ما را از راه به در كردند. (احزاب-۶۷)

شعر هفته:

ز مشكلات طـريقت عنان متاب اي دل

كه مـرد راه نينديشد از نشيب و فــراز

طهارت ارنه به خـون جگـر كند عاشق

به قول مفتيِ عشقش، درست نيست نماز (حافظ)

کلام هفته:

وقتی خدا می گوید من رحمان و رحیم هستم این فقط یک خبر نیست، بلکه یک دستور است: یعنی تو هم رحیم و رحمان باش. (لویناس)

داستانک:

حدود چهل سال پیش که در دانشگاه تهران تحصیل می‌کردم روزی امتحان تاریخ داشتیم، استاد آمد و فقط یک سوال داد و از کلاس بیرون رفت. "مادر یعقوب لیث صفار از چه نظر در تاریخ معروف است؟"

از هر کدام از همکلاسی‌هایم پرسیدم نمی‌دانستند. تقلب هم آزاد بود چون مُراقب و مُمتِحنی حضور نداشت اما به راستی هیچکس چیزی نمی‌دانست. همگی دو ساعت نوشتیم از صفات برجسته این بانوی بزرگِ ایرانی: ازشجاعت او ، از مهارت در شمشیر زنی، تیراندازی و اسب سواریِ او، از تقوا ، اخلاق و رفتارِ شایسته ی بانویی چون او! خلاصه هرچه که در شأن و شخصیتِ مادرِ سرداری چون یعقوب لیث صفاری به ذهنمان آمد نوشتیم.

استاد بعد از دو ساعت آمد و ورقه ها را جمع کرد و رفت. چند روز بعد موقعِ اعلام نتایج امتحان تاریخ، در تابلو ، مقابل اسامی همه نوشته شده بود: مردود!

برای اعتراض به دفتر استاد رفتیم. استاد گفت کسی اعتراض دارد؟ همه گفتیم آری. گفت: خوب پاسخ صحیح را چرا ننوشتید؟

پرسیدیم پاسخ صحیح چه بود استاد؟ گفت: "در هیچ کتاب و منبع و سندٍ تاریخی، نامی از مادر یعقوب لیث صفار برده نشده است. پاسخ صحیح "نمی‌دانم بود".

همه چند صفحه نوشته بودید اما کسی شهامت نداشت بنویسد: " نمی‌دانم."

طنز هفته:

دراحوالات ملا نصرالدین آمده است:

گاوی سرش را در خمره کرد تا آب بخورد، اما دیگر نتوانست سرش را بیرون بیاورد.

مردم شهر سراغ ملا رفتند و از او خواستند تا کاری برایشان بکند. ملا گفت: زود باشید تا گاو نمرده سرش را ببرید. قصاب سر گاو را برید. مردم گفتند: ملا، حالا چگونه سر گاو را از خمره در آوریم..!؟

ملا گفت : دیگر چاره ای نداریم جز آنکه خمره را بشکنیم..! مردم هم همین کار را کردند. ملا غمگین گوشه ای نشست و به فکر فرو رفت.

مردم پیش ملا آمدند و گفتند ملا ناراحت نباش..! هم گاو و هم کوزه فدای سرتان ، ملا گفت بخاطر گاو وکوزه ناراحت نیستم. از این ناراحتم که اگر شما مرا نداشتید چگونه می خواستید چنین مشکلات بزرگی راحل کنید.!

فیلم هفته: ایده اصلی سریال شهرزاد

محمدامین مروتی

جلال ستاری در کتاب "افسون شهرزاد" تحلیل خیره کننده ای درباره‌ی" هزار و یک شب" دارد. او می‌گوید از آن جا که ادبیات و قصه دنیای آزادی است، یکی از امکانات زن برای زدن حرفش قصه بوده است چرا که با قصه نمی‌توان برخورد تنبیهی کرد. ادبیات تنها عرصه‌ای است که در فرهنگ مردسالار ما، زن احترام و شخصیت دارد.

زن به زبان خود مرد را رام مي‌كند. با او نمي‌جنگد. در گوش او قصه عاشقانه زمزمه مي‌كند. معجزه‌ي شهرزاد با كلام انجام مي‌گيرد نه با شمشير و از این طریق بلاگردان زناني مي‌شود كه قرار است هر شب قرباني هوس شهريار شوند. جامعه‌ي مردسالار اين راهكار زنانه را "مكر زنان" ناميده‌اند و زن را اغواگر و عمله شيطان دانسته‌اند ولي زنان از اين راه با ستمي كه بر آن‌ها مي‌رود مقابله مي‌كنند.

مردان بر سر مسائل كم اهميت در هم مي‌آويزند و خون مي‌ريزند و آن گاه زنان را وجه المصالحه "خون صلح" مي‌كنند. زن براي وصلت و پايان دادن كينه مورد استفاده قرار مي‌گيرد. در شاهنامه رودابه عامل وصلت بين كيانيان و ضحاكيان است. منيژه و فرنگيس عامل وصلت ايرانيان و تورانيان‌اند. سودابه وسيله اتحاد ايران و هاماوران است. احتمالا کلمه ی "زن" از زندگي گرفته شده است."

سيمين دانشور" در رمان جاودانه "سووشون" از قول "زري" مي گويد اگر دنيا به دست زن ها اداره مي شد اين همه خونريزي و خشونت نداشت ؛ چرا كه زنان خود توليدكننده ي زندگي اند و به سادگي نمی توانند آفريده ي خود را که نه ماه رنج حمل و تغذيه اش را كشيده اند، نابود كنند؛ اما مردان چنين احساسي ندارند. (نقل به معني)

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ(احزاب/۴) : خدا در قلب یک مرد دو تا قلب قرار نداده

کلام هفته:

اگر لااقل ده کتاب برخلاف عقیده‌ ات نخوانده ای، هرگز بر درستی عقایدِت پافشاری نکن...!

داستانک:

حجاج بن یوسف ثقفی با زنی گفت:

هیچ قرآن توانی خواند؟

برخواند: "اذا جاء نصر الله والفتح و رایت الناس"، تا خواند: "یَخرجون من دین الله افواجا" ( مردم از دین خدا فوج فوج خارج می‌شوند).

حجاج گفت: "یَدخلون" (داخل می شوند) است.

زن گفت: داخل شده بودند، تو ایشان را بیرون کردی!

(نوادر/ راغب اصفهانی، ترجمه محمد صالح قزوینی، متوفای ۱۱۱۷ ه، ص ۳۱)

طنز هفته:

اعرابيي را پيش خليفه بردند. او را ديد بر تخت نشسته و ديگران در زير ايستاده‌اند. گفت السّلام‌عليك يا الله. گفت من الله نيستم. گفت «يا جبرئيل» گفت: جبرئيل نيستم. گفت: الله نيستي، جبرئيل نيستي، پس چرا بر آن بالا رفته‌اي و تنها نشسته‌اي؟ تو نيز در زير آي و در ميان مردمان بنشين. (عبيد زاكاني)

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

و لقد كَرّمنا بني آدم: و به انسان كرامت داديم. ( اسرا-70)

کلام هفته:

“سلام میای باهم دوست بشیم؟” به همین سادگی با هم دوست می شدیم. یادتونه؟

شعر هفته:

برای تو و خویش چشمانی آرزو می کنم

که چراغ ها و نشانه ها را در ظلماتمان ببیند

گوشی که صداها و شناسه ها را در بیهوشی مان بشنود

برای تو و خویش روحی که این همه را در خود گیرد و بپذیرد

و زبانی که در صداقت خود ما را از خاموشی خویش بیرون کشد

و بگذارد از آن چیزها که در بندمان کشیده است

سخن بگوییم (مارگوت بیکل، ترجمه احمد شاملو)

داستانک:

بهترین داستان کوتاه ادب فارسی متعلق به سعدیه که توی یه بیت جمعش میکنه:

من مانده‌ام مهجور از او، بیچاره و رنجور از او، گویی که نیشی دور از او، در استخوانم می رود.

مختصر، مفید و زیبا.

طنز هفته:

نیوتن نعل اسبی برای خوش شانسی بر سر درخانه اش نصب کرده بود. دوستش گفت مگر بدین خرافه باور داری؟

گفت خیر! ولی شنیده ام باور هم که نداشته باشی، موثر است.

فیلم هفته: جهان با من برقص(1397)

محمدامین مروتی

"جهان با من برقص" فیلمی به کارگردانی و نویسندگی سروش صحت است.

دوستان جهانگیر (جهان)، برای آخرین تولد او باشد، دور هم جمع شده‌اند. مرگ قریب الوقوع جهان باعث تجدید نظر مهمانان در روابط شان و دعواهای شان و دوستی هایشان می شود. در یک کلام، حضور مرگ به زندگی معنای بیشتری می دهد. زندگی و رقص در کنار مرگ و به دلیل مرگ، اهمیت بیشتری پیدا می کند.

"جهان با من برقص"، در متنی از شوخی و جدی و طنز پیش می رود. حضور دستجات موسیقی سورئال نیز از ویژگی های آن است که بر آمیختگی وجه جد و طنز فیلم می افزاید.

در فیلم هنرپیشگانی چون علی مصفا (جهانگیر)، جواد عزتی(احسان)، هانیه توسلی (ناهید)، پژمان جمشیدی (رضا)، سیاوش چراغی پور(حمید)، کاظم سیاحی (بهمن) و مهراب قاسم خانی (علی) ایفای نقش کرده اند.

این فیلم سیمرغ سیمین بهترین کارگردانی (سروش صحت) و دیپلم افتخار بهترین بازیگر مرد (علی مصفا) را در سی‌وهفتمین جشنواره فیلم فجر را از آن خود کرد.

حرفی از آن هزاران....



آیه هفته:
وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَاماً‏: ‏و ( بندگان خداي رحمان ) كسانيند كه بر باطل گواهي نمي‌دهند و هنگامي كه كارهاي ياوه و سخنان پوچي را ببينند و بشنوند، بزرگوارانه مي‌گذرند. ‏( سوره فرقان آيه 72)
کلام هفته:
هیچ مخدری به اندازه احترام بیش از حد و خارج از لیاقت توهم زا نیست، قوی‌ترین مخدرهای جهان هم نمی‌توانند فرد را مثل احترام خارج از اندازه، متوهم کنند. به قول مولانا:
او چو بیند خلق را سرمست خویش،
از تکبر می‌رود از دست خویش
از وفورِ مدح ها، فرعون شد
کُن ذلیل النّفس، هوناً لا تَسُد (فروتن باش و ریاست جو مباش)
هر که را مردم سجودی می‌کنند
زهر اندر جان او می‌آکنند
شعر هفته:
خاموش کن و چندین غمخواره مشو آخر
آن نفس که شد عاشق، امّاره نخواهد شد (مولانا)
داستانک:
زاهدي كه يك سال را روزه گرفته بود، پاسخي از خدا نشنيد. در همان لحظه فرشته اي ظاهر شد و گفت: دوازده ماه روزه گرفتن تنها باعث شد خود را از ديگران بهتر بداني. خداوند به انسان خودبين جواب نمي دهد. (پائولو كوئیلو)
طنز هفته:
کشاورزی مشغول پاشیدن بذر بود، ثروتمندی مغروری به او رسید و با تکبر گفت:
بکار، که از تو کاشتن است و از ما خوردن!
کشاورز نگاه معنا داری به او انداخت و گفت:
دارم یونجه میکارم!!! 😂
فیلم هفته: افسر و جاسوس(2019)

افسر و جاسوس یا (فرانسوی: J'accuse‎، «من متهم می‌کنم») فیلمی تاریخی به کارگردانی رومن پولانسکی است که ماجرای معروف دریفوس را حکایت می کند. افسری یهودی که به سبب یهودی بودن متهم به جاسوسی شد و بی گناه بود.
دخالت "امیل زولا" نویسنده شهیر فرانسوی به نفع دریفوس، ابعاد گسترده ای به ماجرا داد.
فیلم در هفتاد و ششمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز برنده جایزه ویژه هیئت داوران شد.
در این فیلم ژان دوژاردن در نقش ژرژ پی کار و لویی گارل در نقش آلفرد دریفوس بازی می کنند.



آیه هفته:
وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَاماً‏: ‏و ( بندگان خداي رحمان ) كسانيند كه بر باطل گواهي نمي‌دهند و هنگامي كه كارهاي ياوه و سخنان پوچي را ببينند و بشنوند، بزرگوارانه مي‌گذرند. ‏( سوره فرقان آيه 72)
کلام هفته:
هیچ مخدری به اندازه احترام بیش از حد و خارج از لیاقت توهم زا نیست، قوی‌ترین مخدرهای جهان هم نمی‌توانند فرد را مثل احترام خارج از اندازه، متوهم کنند. به قول مولانا:
او چو بیند خلق را سرمست خویش،
از تکبر می‌رود از دست خویش
از وفورِ مدح ها، فرعون شد
کُن ذلیل النّفس، هوناً لا تَسُد (فروتن باش و ریاست جو مباش)
هر که را مردم سجودی می‌کنند
زهر اندر جان او می‌آکنند
شعر هفته:
خاموش کن و چندین غمخواره مشو آخر
آن نفس که شد عاشق، امّاره نخواهد شد (مولانا)
داستانک:
زاهدي كه يك سال را روزه گرفته بود، پاسخي از خدا نشنيد. در همان لحظه فرشته اي ظاهر شد و گفت: دوازده ماه روزه گرفتن تنها باعث شد خود را از ديگران بهتر بداني. خداوند به انسان خودبين جواب نمي دهد. (پائولو كوئیلو)
طنز هفته:
کشاورزی مشغول پاشیدن بذر بود، ثروتمندی مغروری به او رسید و با تکبر گفت:
بکار، که از تو کاشتن است و از ما خوردن!
کشاورز نگاه معنا داری به او انداخت و گفت:
دارم یونجه میکارم!!! 😂
فیلم هفته: افسر و جاسوس(2019)

افسر و جاسوس یا (فرانسوی: J'accuse‎، «من متهم می‌کنم») فیلمی تاریخی به کارگردانی رومن پولانسکی است که ماجرای معروف دریفوس را حکایت می کند. افسری یهودی که به سبب یهودی بودن متهم به جاسوسی شد و بی گناه بود.
دخالت "امیل زولا" نویسنده شهیر فرانسوی به نفع دریفوس، ابعاد گسترده ای به ماجرا داد.
فیلم در هفتاد و ششمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز برنده جایزه ویژه هیئت داوران شد.
در این فیلم ژان دوژاردن در نقش ژرژ پی کار و لویی گارل در نقش آلفرد دریفوس بازی می کنند.


حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

وَ قولوا لِلنّاسِ حسنَاً، و با زبان خوش با مردم سخن گوئيد. (سوره بقره- 83)

کلام هفته:

بزرگترین دشمن دانش، جهل نیست، بلکه توهم دانش است. (استیون هاوکینگ)

شعر هفته:

آن کس که بداند و بداند که بداند

اسب خِرَد از گنبد گردون بجهاند

آن کس که بداند و نداند که بداند

آگاه نمایید که بس خفته نماند

آن کس که نداند و بداند که نداند

لنگان خرکِ خویش به منزل برساند

آن کس که نداند و نداند که نداند

در جهل مرکب ابدالدّهر بماند (ابن یمین)

داستانک:

شاگردی از استاد پرسید: خواهش میکنم به من بگو از کجا باید یک انسان خوب را تشخیص دهم؟

استاد جواب داد: تو نمی‌توانی از روی سخنان یک فرد تشخیص دهی که او یک انسان خوب است، حتی از ظاهر او هم نمی‌توان به این شناخت رسید.

اما می‌توانی از فضایی که در حضور او به وجود می‌آید، او را بشناسی؛ چرا که هیچ کس قادر نیست فضایی ایجاد کند که با روحش سازگاری نداشته باشد. (چهارصدداستان، نوربرت لش لایتنر)

طنز هفته:

پدرم موقع مناظره گفت:

اگه کنترل مملکت دست من بود ایران رو گلستان میکردم.. .

منم گفتم

والا یه کنترل کولر دستته اینجارو جهنم کردی

بقیشو دیگه خوردم به دیوار، نتونستم بگم

حرفی از آن هزاران....


 
آیه هفته:
فرعون اهل علو و گردن کشی بود و بین مردم تفرقه می انداخت:
‏ إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ :‏ فرعون در سرزمين [مصر] سر برافراشت و مردم آن را طبقه طبقه (سبطی و قبطی و خودی و غیر خودی) ساخت طبقه‏اى از آنان را زبون مى‏داشت پسرانشان را سر مى‏بريد و زنانشان را [براى بهره‏كشى] زنده بر جاى مى‏گذاشت كه وى از فسادكاران بود.( قصص -4)
کلام هفته:
و چقدر دیر می فهمیم که «زندگی» همین روزهایی است که منتظر گذشتنش هستیم.
شعر هفته:
اي كاش مي‌توانستند  از آفتاب ياد بگيرند
 كه بي دريغ باشند در دردها و شادي هايشان
 حتي با نان خشكشان
 و كاردهايشان را
 جز از براي قسمت كردن، بيرون نياورند            احمد شاملو
داستانک:
استاد من در مراقبه گربه‌اي بود كه به كمين گربه اي نشسته بود چنان مستغرق، كه موئي از او حركت نمي‌نمود. حيرت بر حيرتم افزود. ندائي به من رسيد كه يا دَنيّ الهمّه![1] مرا در مقصود خود كمتر از موشي مپندار و تو در عمل، كمتر از گربه‌ای مباش.                       جنيد بغدادی
طنز هفته:
میدونید چرا به آقایون میگن: "مذکر"؟
چون همه چیزو باید مدام بهشون تذکر بدی تا اکتشافات بعدی، خدا یار و نگهدارتان باد 😂✋
 
 

 
فیلم هفته: کفرناحوم(2018)
 
محمد امین مروتی
کفرناحوم فیلمی به نویسندگی، کارگردانی و بازیگری نادین لبکی کارگردان زن لبنانی است. فیلم جایزه هیئت داوران جشنواره فیلم کن را از آن خود کرد.
کفرناحوم یک شهر باستانی در اسرائیل است. زین الحاجی، پسری ۱۲ ساله است که در زاغه‌ای اطراف بیروت زندگی می کند. فیلم در باره مصائب جنگ و آوارگان آن است. جنگی که مجال زندگی را از انسان ها و به خصوص بچه ها می گیرد. روایتی از زبان بچه ها در باره دنیایی که بزرگترها برایشان ساخته اند.
زین پناهنده ای سوری است. پسری فقیر که از پدر و مادرش شکایت می کند که به چرا او را به این دنیا آورده‌اند.
والدین «زین» از فروختن خواهر ۱۱ ساله او به مغازه‌داری که در پایین خیابان زندگی می‌کند خوشحال هستند؛ آن‌ها آن دختر را با یک گله کوچک مرغ عوض می‌کنند و.....
 
 
[1] دني الهمه: پست همت

حرفی از آن هزاران...

آیه هفته:

وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ حَسِيباً: چون شما را درود گفتند، به درودي بهتر يا همانند آن پاسخ گوئيد. هرآينه خدا حسابگر هر چيزى است. (نساء- 86)

شعر هفته:

مثل آن شعبده بازي كه كبوترها را

 مي‌دهد پرواز

 از جَوف كلاهي، كه تهي است

 شوق پرواز و رهايي را، زيبايي را

از ميان كلمات، كه عسس يك يك ر ا

تهي از مقصد و معني كرده ست

 مي‌دهم اينك، يك يك، پرواز

 و آسمان وطنم را، تا دور

 كرده‌ام پُر زِ كبوترها

 اينم اعجاز

 منم آن شعبده باز  (شفیعی کدکنی)

کلام هفته:

عالم بر مثال کوه است. هر چه گویی، از خیر و شر، از کوه همان شنوی. و اگر گمان بری که " من خوب گفتم، کوه زشت جواب داد،" مُحال باشد که بلبل در کوه بانگ کند، از کوه بانگ زاغ آید یا بانگ آدمی یا بانگ خر. پس یقین دان که بانگ خر کرده باشی! (فيه ما فيه مولانا)

داستانک:

"هولاکو خان" پادشاه مغول، از علمای زمانه اش سوالی پرسید:

که "حاکمِ عادلِ کافر" بهتر است یا "حاکمِ مسلمانِ ظالم"؟

علما از پاسخش درماندند تا اینکه "‏سید بن طاووس" در پاسخ برایش نوشت که:

"‏کافرِ عادل" بهتر از "مسلمانِ ظالم"است!

زیرا "‏حاکم مسلمان"، اسلامش برای خودِ اوست و "ظلمش" برای مردم؛ ولی "حاکم عادل کافر"، کُفرش برای خودش هست و "عدلش" برای مردم...! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

طنز هفته:

مامان من خیلی دموکراته!!!

وقتی میخواد فحش بده نظر خودمم میپرسه! مثلا میگه:

میخوای بهت بگم نفهم؟ میخوای بهت  بگم شعور نداری؟

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

الّذِينَ ينفِقونَ‌فِي السّرَاءِ وَ الضَرَاءِ وَالكاظِمِينَ الغَيظَ وَالعافِينَ‌عَنِ النّاسِ وَ الله يحِبّ المحسِنِينَ: آن‌هايي كه از مال خود، در حال وسعت و تنگدستي به فقرا مي‌بخشند و خشم و غضب خود را فرو مي‌نشانند و از بدي‌هاي مردم مي‌گذرند و خداوند نكوكاران را دوست دارد. (آل عمران- 134)      شعر هفته:

مبادا باد پائيزي بيايد   

دوباره فصل بي چيزي بيايد

تمام شعر مولانا فدايت   

دعا كن شمس تبريزي بيايد (سيد حبيب نظاري)

کلام هفته:

کوره را برای دشمنانت آنقدر گرم نکن که خودت را هم بسوزاند.

داستانک:

پيلى را آوردند بر سرِ چشمه اى كه آب خورَد. خود را در آب مى ديد و مى رميد. او مى پنداشت كه از ديگرى مى رمد. نمى دانست كه از خود مى رمد. همهء اخلاقِ بد از ظلم و كين و حسد و حرص و بى رحمى و كِبر چون در تو است، نمى رنجى. چون آن را در ديگرى مى بينى، مى رمى و مى رنجى! (فيه ما فيه مولانا)

طنز هفته:                                        

زنگ زدم رستوران؛ میگم: غذا چی دارین؟

میگه: پیتزا، جوجه کباب، کوبیده، مرغ، استیک ...

منم گفتم: خوش بحالتون، ما آش داریم!

نمیدونم چرا ناراحت شد قطع کرد!

حرفی از آن هزاران...

آیه هفته:

دین به اجبار نیست:

وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لآمَنَ مَن فِي الأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُواْ مُؤْمِنِينَ ‏(‏يونس آيه  99): ‏اگر پروردگارت مي‌خواست، تمام مردمان كره زمين جملگي (به صورت اضطرار و اجبار) ايمان مي‌آوردند (امّا ايمان اضطراري و اجباري به درد نمي‌خورد). آيا تو (اي پيغمبر!) مي‌خواهي مردمان را مجبور سازي كه ايمان بياورند؟   

کلام هفته:

حقیقت مانند نیکی، بهترین مبلّغ خود است. (امبرتو اکو)

شعر هفته:

سخن از صاعقه و دود چه زيبائي دارد

 در زباني كه لب و عطر و نسيم،

 يا شب و سايه و خواب،

 مي‌توان چاشني زمزمه كرد..... (شفيعي كدكني)

داستانک:

مُشک را گفتند: ﺗﻮ ﺭﺍ ﯾﮏ ﻋﯿﺐ ﻫﺴﺖ، ﺑﺎ ﻫﺮ ﮐﻪ ﻧﺸﯿﻨﯽ ﺍﺯ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﺷﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﻫﯽ.

ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﻧﻨﮕﺮﻡ ﺑﺎ که هستم، ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﻨﮕﺮﻡ ﮐﻪ ﻣﻦ که هستم. (فيه ما فيه مولانا)

طنز هفته:

گفت " مادر را چرا کشتی ؟ "

گفت " چیزی دیدم، لایق نبود "

گفت " آن بیگانه را می بایست کشتن."

گفت " هر روز، یکی را کشم ؟ "

اکنون ، هر چه تو را پیش آید، نفسِ خود را ادب کن، تا هر روز با یکی جنگ نباید کردن. (فيه ما فيه مولانا)

حرفی از آن هزاران..


آیه هفته:
وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذي بَيْنَکَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميمٌ: خوبي و بدي يكسان نيست. بدي را به خوبي پاداش بده تا دشمن با تو دوست شود. (سوره فصلت- 34)
کلام هفته:
بعضی از مردم خوبند، چون فرصت بد شدن نداشته اند و بعضی مردم بدند، چون فرصت خوب شدن نداشته اند.
شعر هفته:
هر بد كه به خود نمي‌پسندي   
با كس مكن اي برادرِ من!
گر مادر خويش دوست داري،   
دشنام مده به مادرِ من (سعدی)
داستانک:
وقتی موعد اعدام سقراط رسید، زنش را دید که داشت گریه می کرد! نزدیکش شد و پرسید: چه چیزی باعث گریه ات شده عزیزم؟
زن در حالی که گریه میکرد گفت: ظالمانه کشته خواهی شد.
سقراط گفت: یعنی اگر عادلانه کشته میشدم گریه نمی کردی؟!
زن گفت: منظورم اینست که بیگناه کشته می شوی!
سقراط گفت: یعنی دوست داشتی گناهکار باشم؟!
زن خود را از آغوش او رها کرد و گفت:
الهی زیر گل بری که موقع مردن هم دست از فلسفه و منطق برنمی داری!
طنز هفته:
اگر همین بیت از سعدی را سرلوحه‌ی زندگی خود قرار دهیم کافیست:
گاوان و خرانِ باربردار
به ز آدمیانِ مردم‌آزار...
فیلم هفته:  ادی(2017)
 
محمدامین مروتی
 
ادیEdie  فیلمی انگلیسی است به کارگردانی سیمون هانتر و نویسندگی الیزابت او هالوران است. شیلا هانکوک در نقش ادی و کوین گاتری در نقش جانی ظاهر شده اند.
فیلم زندگی ادیت مور (ادی) هشتاد ساله را روایت می کند که به خاطر بدخُلقی با دیگران و من جمله با دخترش نانسی رابطه خوبی ندارد. نانسی قصد دارد مادرش را به خانه بازنشستگی منتقل کند و این موضوع حال پیرزن را بدتر هم کرده است.
یک خاطره پیوند او را با زندگی برقرار می کند. وقتی ادی ازدواج کرد، قرار بود با پدرش یک کوهنوردی در کوه های زیبای اسکاتلند داشته باشند و این کار به دلیل مخالفت شوهر ادی انجام نشد و این حسرت همیشه در جان او ماند.
حالا ادی تصمیم گرفته این کار را به تنهایی در سن 80 سالگی انجام دهد. تصمیمی که علیرغم همه خطراتش، بار دیگر به زندگی او معنا داده است.
 
 

 

حرفی از آن هزاران...

آیه هفته:

دین به اکراه نیست:

وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لآمَنَ مَن فِي الأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُواْ مُؤْمِنِينَ ‏(‏يونس آيه  99): ‏اگر پروردگارت مي‌خواست ، تمام مردمان كره زمين جملگي (به صورت اضطرار و اجبار) ايمان مي‌آوردند (امّا ايمان اضطراري و اجباري به درد نمي‌خورد). آيا تو (اي پيغمبر!) مي‌خواهي مردمان را مجبور سازي كه ايمان بياورند؟   

کلام هفته:

سه راه حل برای هر مشکلى وجود دارد: بپذیرش، تغییرش بده، رهایش کن. اگر نمی توانی بپذیری، تغییرش بده. اگر نمی توانی تغییرش بدی، رهایش کن...  (بودا)

شعر هفته:

هر شب که روی به جامه ی خواب

 کن نیک تأمّل اندر این باب 

کان روز به علم تو چه افزود؟

 وز کرده ی خود چه برده ای سود؟ (ایرج میرزا)

داستانک:

مردي را زني بود و بر آن زن عاشق بود و يك چشم آن زن، سپيد بود و شوي را از آن عيب خبر نبود.  چون روزگار برآمد و مراد خويش، بسيار از او يافت و عشق كم گشت، سپيدي بديد، زن را گفت: آن سپيدي در چشم تو كي پديد آمد؟ گفت: آن گه كه محبت ما در دل تو نقصان گرفت.                                     (محمد مستملي بخاري)

طنز هفته:

چرا باید یه آدم عاقل از یه تابع مشتق بگیره که بعدا بخواد انتگرال ازش بگیره و دوباره به همون تابع اولیه برگرده؟

فیلم هفته: انگاشته یا تِنِت (2020)

 

انگاشته یا تِنِت یک فیلم سرگرم کننده و متفکرانه و مانند سایر کارهای کریستوفر نولان (مثل فیلم زیبای بین ستاره ای) البته پیچیده است.

جان دیوید واشنگتن، الیزابت دبیکی، کنت برانا، رابرت پتینسون و آرون تایلر-جانسون ستارگان فیلم هستند.

دو جاسوس حرفه ای، برای پیش گیری از وقوع جنگ سوم جهانی ماموریت می یابند تا الگوریتمی را که نابودی جهان را رقم می زند، بیابند و از بین ببرند. این الگوریتم در دست یک نابغه دیوانه روس است که زندگی دشواری داشته است و ظاهرا مامور و مزدورِ بیگانگان فرازمینی است که می خواهند حیاتِ دلخواه شان را در روی زمین به وجود بیاورند.

پیچیدگی داستان در سیال بودن زمان است. موضوع محوری فیلم، امکان جریان معکوس زمان، همزمان با جریان عادی آن و تاثیر این دو جریان

بر سمت و سوی رویدادهاست.

حرفی از آن هزاران...

 

آیه هفته:

خوبی آب است و بدی آتش:

.....إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ : ..... خوبي ها بدي ها را از ميان مى‏برد اين براى پندگيرندگان پندى است. (هود-114)

کلام هفته:

هنرمند دیدنی‌ها را تکرار نمی‌کند، بلکه به نادیده‌ها، خاصیت دیده شدن می‌بخشد و این گفته درباره تمام هنرها صدق می‌کند. (پُل کله)

شعر هفته:

گل‌ها

 جواب خاك هستند

 به سلام خورشيد ( بيژن جلالي)

داستانک:

پادشاهی خدمتکاری داشت که بسیار شاد بود، از او علت شاد بودنش را پرسید. خدمتکار گفت: قربان همسر و فرزندی دارم و غذایی برای خوردن و لباسی برای پوشیدن و بدین سبب من راضی و شادم...

پادشاه موضوع را به وزیر گفت . وزیر هم گفت: قربان چون او عضو گروه ۹۹ نیست بدان جهت شاد است. پادشاه پرسید گروه ۹۹ دیگر چیست؟! وزیر گفت قربان یک کیسه برنج را با ۹۹ سکه طلا جلو خانه وی قرار دهید. پادشاه چنین کرد...

خدمتکار وقتی به خانه برگشت با دیدن کیسه و سکه ها بسیار شاد شد و شروع به شمردن کرد. ۹۹ سکه ؟! و بارها شمرد و تعجب کرد که چرا ۱۰۰  تا نیست، همه جا را زیر و رو کرد ولی اثری از یک سکه نبود.

او ناراحت شد و تصمیم گرفت از فردا بیشتر کار کند تا یک سکه طلای دیگر پس انداز کند ، او از صبح تا شب سخت کار میکرد، و دیگر خوشحال نبود. وزیر هم که با پادشاه او را زیر نظر داشت گفت: قربان او اکنون عضو گروه ۹۹ است و اعضای این گرو کسانی اند که زیاد دارند اما شاد و راضی نیستند.

طنز هفته:

تقسيم بندى موجودات زنده تغيير کرد:

جانوران،

گياهان

و مجازیان

اين دسته آخر موجودات عجيبى هستن.. نه به غذا نه به آب و نه به اکسيژن نياز دارند آنها فقط به اينترنت و دنياي مجازى نياز دارند...

فیلم هفته: سبکی تحمل‌ناپذیر هستی ( ۱۹۸۸)

 

 

 

 

محمدامین مروتی

نویسنده: میلان کوندرا (رمان)

کارگردان: فیلیپ کافمن

بازیگران: دانیل دی-لوئیس/ ژولیت بینوش/ لنا اولین/ لاسلو سابو

این فیلم بر اساس رمانی از میلان کوندرا با همین نام (که در ایران با نام "بار هستی" ترجمه و چاپ شده) ساخته شده است.

داستان مضمونی تاریخی/فلسفی دارد. بستر تاریخی داستان حمله روس ها به چکسلواکی برای برانداختن حکومت الکساندر دوبچک است که می خواست چهره ای انسانی از سوسیالیسم به دست دهد. واقعه ای که به "بهار پراگ" معروف شد و به سرنگونی دوبچک انجامید.

دغدغه های فلسفی راجع به فلسفه زندگی با دغدغه های سیاسی و آزادی خواهانه در می آمیزد و رمانی متمایز خلق می کند.

«توماس» (دی لوئیس)، جراح برجسته‌ای که به تمایز سکس و عشق معتقد است، عاشق ترزا نقاش و عکاسی جوان می شود.

وقتی تانک‌های روسی وارد پراگ می‌شوند، «ترزا» عکس‌هائی مستند می‌گیرد و حتی دستگیر می‌شود. «سابینا» (و به دنبالش «ترزا» و «توماس») به ژنو فرار می‌کنند.

پس از فروکش کردن بهار پراگ، تاریخ مصرف عکس های  «ترزا» تمام می‌شود و به او پیشنهاد عکاسی از سوژه های لخت می شود.

توماس و ترزا به پراگ برمی گردند. توماس حاضر به توبه نمی شود و کارش را از دست می دهد. او حالا یک شیشه پاک‌کن است و....

 

آدم ها و شخصیت های نوشته های کوندرا مثل نوشته های اگزیستانسیالیست ها پای بند و اسیر عرف جامعه نیستند. همین اختیار از طرفی احساس آزادی و پرواز به آن ها می دهد که از آن به "سبکی" تعبیر می شود و نـوعی اضطراب حاصـل از انتخاب و حـس سنگین مسـئولیت در مقـابل این انـتخاب کـه آن را "تحمل ناپذیر" می کند. شاید با این توضیح بتوان عنوان عجیب و پارادکسیکال مهم ترین نوشته کوندرا را فهمید: «سبکی تحمل ناپذیر هستی».

 

نوشته های کوندرا در ایران، با استقبال خوبی مواجه شده است. رمان سبکی تحمل‌ناپذیر هستی با عنوان «بار هستی» توسط پرویز همایون پور ترجمه و در سال ۱۳۶۵ توسط نشر گفتار منتشر شده‌است. این کتاب بار دیگر در سال 1393 با عنوان «سبکی تحمل‌ناپذیر هستی» و ترجمه حسین کاظمی یزدی توسط نیکو نشر منتشر شده ‌است.

 

 

حرفی از ان هزاران...

آیه هفته:

أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ ....: آيا مردم را به خیر و نيكى فرمان می دهيد و خود را فراموش می كنيد....( سوره بقره / 44)

شعر هفته:

اشتباه از ما بود

اشتباه از ما بود که خوابِ سرچشمه را در خيالِ پياله می‌ديديم

دستهامان خالی

دلهامان پُر

گفتگوهامان مثلا يعنی ما!

کاش می‌دانستيم

هيچ پروانه‌ای پريروز پيلگیِ خويش را به ياد نمی‌آورد.

حالا مهم نيست که تشنه به رويای آب می‌ميريم

از خانه که می‌آئی

يک دستمال سفيد، پاکتی سيگار، گزينه شعر فروغ،

و تحملی طولانی بياور

احتمالِ گريستنِ ما بسيار است! (سیدعلی صالحی)

کلام هفته:

منظور از «توهم دانايي» اين نيست كه ما به كل نادانيم، بلكه در حقيقت به اين معناست كه ما بيشتر از آنچه خودمان فكر مي‌كنيم، نادانيم. (استيون اسلومن و فيليپ فرنباخ در كتاب «توهم دانش»)

داستانک:

مردی برای خود خانه ای ساخت واز خانه قول گرفت که تا وقتی زنده است به او وفادار باشد و بر سرش خراب نشود و قبل از هر اتفاقی وی را آگاه کند.

مدتی گذشت ترکی در دیوار ایجاد شد مرد فوراً با گچ ترک راپوشاند. بعد ازمدتی در جایی دیگر از دیوار ترکی ایجاد شد وباز هم مرد با گچ ترک را پوشاند و این اتفاق چندین بار تکرارشد و روزی ناگهان خانه فرو ریخت. مرد باسرزنش قولی که گرفته بود را یادآوری کرد و خانه پاسخ داد هر بار خواستم هشدار بدهم و تو را آگاه کنم دهانم را با گچ گرفتی و مرا ساکت کردی این هم عاقبت نشنیدن هشدارها ! (حکایتی از مثنوی مولوی)

طنز هفته:

ﯾﻪ ﺑﺎﺑﺎﯾﯽ ﺩﮐﺘﺮﺍﯼ ﺭﯾﺎﺿﯽ ﻣﺤﺾ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭﻟﯽ ﻫﯿﭻ ﺟﺎ ﮐﺎﺭ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ؛ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﺁﮔﻬﯽ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﮐﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ:

"ﺷﻬﺮﺩﺍﺭﯼ ﺭﻓﺘﮕﺮ ﺑﯽ ﺳﻮﺍﺩ ﺍﺳﺘﺨﺪﺍﻡ ﻣﯿﮑﻨﺪ"؛ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻧﺎﭼﺎﺭ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺑﯽ ﺳﻮﺍﺩ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯿﺪﻩ ﻭ ﺍﺳﺘﺨﺪﺍﻡ ﻣﯿﺸﻪ؛ ﺑﻌﺪ ﯾﻪ ﻣﺪﺕ ﺷﻬﺮﺩﺍﺭﯼ ﮐﻼﺱ ﺳﻮﺍﺩﺁﻣﻮﺯﯼ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺍﻭﻧﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻟﻮ ﻧﺮﻩ ﺷﺮﮐﺖ ﻣﯿﮑﻨﻪ؛ ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﺑﻌﺪ ﻣﻌﻠﻢ ﮐﻼﺱ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﭘﺎﯼ ﺗﺨﺘﻪ ﺻﺪﺍﺵ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻭ ﺷﮑﻠﯽ ﺭﺳﻢ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ: ﻣﺴﺎﺣﺖ ﺍﯾﻨﺮﻭ ﺣﺴﺎﺏ ﮐﻦ؛ﯾﺎﺭﻭ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﭼﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺟﺰ ﺍﻧﺘﮕﺮﺍﻝ ﮔﯿﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﻭﻟﯽ ﭼﻮﻥ ﻣﯿﺘﺮﺳﻪ ﻟﻮ ﺑﺮﻩ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩ ﻋﻘﺐ ﮐﻪ ﺑﺒﯿﻨﻪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍﻩ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻠﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﺮﺳﻮﻧﻪ؛

ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺭﻓﺘﮕﺮﻫﺎ ﯾﮏ ﺻﺪﺍ ﻣﯿﮕﻦ:

ﺑﺎﺑﺎ ، ﺍﻧﺘﮕﺮﺍﻟﺸﻮ ﺑﮕﯿﺮ ...!

 

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

عقل ورزی یک مسئولیت است:

نفی وَ لا تَقف ما لَيسَ لَكَ بِهِ عِلم اِنّ السَمعَ وَ البَصَرَ والفؤادَ كلّ اولئِكَ كَانَ عَنه مَسؤولاً. (سوره اسراء/ 36) و از چيزي كه نمي‌داني پيروي مكن؛ زيرا چشم و گوش و قلب، همه در برابر آن مسئولند.

کلام هفته:

در جامعه‌ای که مردم از آزادی محروم‌اند، عشق، فرصتی برای تجربه کردن آزادی است. (میلان کوندرا)

شعر هفته:

یک لحظه‌ی بیکرانه‌ی دورانم

ناآمده، رفته ‌گیر ازین زندانم

هر کس سوی میله‌ای مرا می‌راند

مانند خدا، در قفسِ ادیانم (محمدرضا شفیعی کدکنی)

داستانک:

شيطان، حضرت مسيح را به بالای برج برد و گفت: اگر تو وابسته و عزيز خدايی، از اين بالا بپر تا خدای تو، تو را نجات دهد!

مسيح آرام آرام شروع به پايين آمدن از برج كرد.

شيطان پرسيد، چه شد؟ به خدايت اعتماد نداری؟!

مسيح پاسخ گفت: مكتوب است كه تا زمانی که مي تواني از طريق عقلت عاقبت کاری را بفهمی، خدايت را امتحان نكن!

 تا آنجا كه می‌توانیم برای هر كاری سر به آسمان نگيرم و استمداد نطلبیم چون او بزرگترين یاری‌اش را كه عقلانيت است، قبلا هديه داده است.

بزرگترین موهبت الهی که عقل است را نمی‌بینیم و باز دنبال معجزات دیگر هستیم.

طنز هفته:

یه بچه 8 ساله با یه بچه 9 ساله میرن پیش مادربزرگشون میگن مامان بزرگ و میپرسن: پدر مادرا چجوری بچه دار میشن؟

مادر بزرگه:

ببینید عسلای من...فک کنید رو تیر چراغ برق یه کلاغ نشسته باشه، فردا یکی دیگه میاد میشن دوتا، پس فردا یکی دیگه میاد میشن سه تا!!!

بچه 8 ساله یه نیگا به بچه 9 ساله میکنه و میگه: به نظرت واقعیتو بش بگیم یا بذاریم با همین طرز فکر بمیره؟!!!

 

 فیلم هفته: ری ( ۲۰۰۴ )

محمدامین مروتی

ری (انگلیسی: Ray) فیلمی به کارگردانی تیلور هاکفورد است که براساس زندگی ری چارلز هنرمند معروف جاز، ساخته شده است. فیلمی در ستایش موسیقی و یکی از بهترین هایش.

جیمی فاکس برنده شدن جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد و همچنین ۵ جایزه معتبر دیگر شد.

«رِی چارلز» در 7 سالگی غرق شدن و مرگ برادر کوچک‌ترش را پیش چشمانش تجربه کرد، بی آن که حرکتی برای کمک به او بکند و به این علت هرگز خودش را نبخشید. این احساس گناه و کور شدنش متعاقب آن واقعه باعث شد ری موسیقی را وسیله بیان مکنونات قلبی اش قرار دهد.

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

لزوم جهت گیری عقلانی دین:

الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ: به سخن گوش فرامى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند اينانند كه خدايشان راه نموده و اينانند همان خردمندان. (زمر-۱۸)

شعر هفته:

چه اميد عبثي بستم من

- به مترسك-

كه بپايد سر جاليزم را

بهتر اين است كه خود برخيزم (فرشاد نديمي)

کلام هفته:

الگوی شما باید بهترین نمونه ی خودتان باشد. یعنی باید بخواهید ظرفیت های خود را به فعل بیاورید و در عین حال چیزی فراتر از ظرفیت ها و استعداد‌های تان از خود نخواهید.

داستانک:

«ناصرالدين شاه توجه خاصي نسبت به اعدام محكومين داشت، در سفر به اروپا دار زدن در انگليس را شنيده بود و براي تماشا بر روزهاي اقامتش در لندن اصرار كرده بود تا آويختن محكوم را ببيند ليكن در آن روزها محكومي نبود. در موقع بازديد زندان «نيوگيت» مسوولان زندان به عرض رساندند مجرمي در دسترس نداريم در پيشگاه سلوكانه آويخته شود. شاه به سوي يكي از ملتزمين ركاب برگشته و با او صحبت كرد. به محض ختم كلام مهمانداران متوجه شدند دو تن از درباريان، شخص ثالث رعيتي را كه به شدت رنگش پريده و ناله و تضرع مي كرد كشان كشان مي آوردند تا سبك اعدام انگليسي را بچشد. مهماندار به زحمت و با كوشش بسيار توانست ناصرالدين شاه را از اين فكر منصرف كند و مرد بي گناه را حيات دوباره ببخشد.» (خاطرات سرآرتور هاردينگ)

طنز هفته:

کسی وصف نهنگ می گفت.کسی گفتش مگر نهنگ را می شناسی؟ گفت البته که می شناسم، چون شتر، دوشاخ دارد. گفت می دانستم که نهنگ را نمی شناسی، اکنون دانستم که شتر را هم نمی شناسی. ( مقالات شمس تبریزی)

حرفی از آن هزاران...

آیه هفته:

دعای ابراهیم(ع):

سوره شعراء آيه  83:‏ رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ ‏: پروردگارا به من حکمت عطا كن و مرا به صالحان ملحق فرماى.

کلام هفته:

بیسوادان قرن 21 آن هایی نیستند که سواد خواندن و نوشتن ندارند، بلکه آن هایی هستند که نمی توانند بیاموزند. ( الوین تافلر)

شعر هفته:

مرگ:

و کوه‌های سبز

بر صفحه‌یِ مانیتور،

کویر می‌شوند... (گروس عبدالملکیان)

داستانک:

نماز را هم قضا كن:

 زاهدي مهمان پادشاهي بود، چون به طعام بنشستند كمتر از آن خورد كه ارادت او بود و چون به نماز برخاستند بيش از آن كرد كه عادت او، تا ظنّ صلاحيت در حق او زيادت كنند.

ترسم نـرسي بـه كعبه، اي اعرابي   

كين ره كه تو مي‌روي به تُركستان است 

چون به مقام خويش آمد سفره خواست تا تناولي كند، پسري صاحب فراست داشت، گفت اي پدر باري به مجلس سلطان در، طعام نخوردي؟ گفت در نظر ايشان چيزي نخوردم كه به كار آيد، گفت نماز را هم قضا كن كه چيزي نكردي كه به كار آيد. (گلستان سعدی)               

 طنز هفته:

دوست داشتم بجای این زندگی، ایربگ ماشینای ایران خودرو و سایپا می‌بودم.کاری نمی‌کردم، کسیم انتظار کاری ازم نداشت ولی آپشن حساب می‌شدم.

حرفی از آن هزاران...

آیه هفته:

... لاَ يَنفَعُ نَفْساً إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْراً ... ‏(انعام/158): .... ايمان كسى كه پيش از آن ايمان نياورده يا به هنگام ايمان كار نيكى انجام نداده است، براى او سودى نخواهد داشت......

کلام هفته:

- چطور مي شود به يک پروانه تبديل شد...؟

- بايد آنقدر آرزو و اشتياق پرواز داشته باشی كه ديگر دلت نخواهد كرم باقی بمانی. (دبی فورد)

شعر هفته:

مي‌خواهم از اين روستا

 كه در جامه ي برفين خود آرميده است

 تقليد كنم (جوزپه اونكارتي )

داستانک مفتش اعظم:

در هنگامه تفتیش عقاید، مسیح دوباره ظهور می کند و مفتش بزرگ دستور دستگیری او را می دهد و در ملاقات با او می گوید بازگشت تو کار ما را کساد کرده. ما دیگر به تو نیازی نداریم. مردم رستگاری و آزادی نمی خواهند. مردم نان می خواهند ولو اینکه برده باشند. اگر من تو را در آتش هم بسوزانم، خواهی دید که همین مردمی که بر پایت بوسه می زنند، هیزم بر آتشت می افکنند.

بدین ترتیب مسیح که می بیند جایی برای دین نمانده است و عاقبت آن همه رنجی که برده است به اینجا ختم شده است، بدون سرو صدا از همان راهی که آمده برمی گردد و در تاریکی گم می شود. (برادران کارامازوف- داستایفسکی)

طنز هفته:

به مامانم گفتم قوطي چایي کجا است؟

ميگه هيچی رو نمیتوني تنهايي پیدا کني؛

چایي تو کابینت ادویه هاست تو قوطي كاكائو که روش نوشته نمک😕😂

 

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

پلیدی عقل ستیزان:

وَيَجعَلُ الرِّجسَ عَلَى الَّذينَ لا يَعقِلونَ: و بر آنان که تعقل نمی کنند پلیدی قرار می دهد. (یونس/ ۱۰۰)

کلام هفته:

سوال واقعی این نیست که"آیا زندگی پس از مرگ وجود دارد؟"

سوال واقعی این است که "آیا قبل از مرگ، زندگی کرده‌ای؟! (اﺷﻮ)

شعر هفته:

از تناقض های دل پشتم شکست

بر سرم جانا! بیا، می‌مال دست

زیرِ دستِ تو، سرم را راحتیست

دست تو در شُکربخشی، آیتیست

سایه خود از سر من برمدار

بی‌قرارم، بی‌قرارم، بی‌قرار (مولانا)

داستانک:

کسی را پرسیدند: زندگی به جبر است یا به اختیار؟ پاسخ داد: امروز به "اختیار" است، تا چه بکارم! اما فردا "جبر" است، چرا که به اجبار باید درو کنم هر آنچه را که دیروز به اختيار كاشته ام.

طنز هفته:

مامانم اینجوریه که یه ویدیو تو واتساپ نگاه میکنه برام میفرسته بعد میاد تو اتاقم میگه برو واتساپ یه ویدیو برات فرستادم بعد دوباره میشینه با من نگاش میکنه.

 

حرفی از آن هزاران...

 

آیه هفته:

مظلوم حق دارد صدايش را بلند کند:

لاَّ يُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوَءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَن ظُلِمَ ...(نساء/148) خداوند دوست ندارد زبان به بدگویی گشايند، مگر آن كسی كه مورد ستم قرارگرفته باشد .....

کلام هفته:

در آزادی هم سخن خوب هم سخن بد و در استبداد تنها سخن بد گفته می‌شود. (کامو)

شعر هفته:

بيشتر از طول؛ خواهد بود عرضِ راه تو   

اين چنين كز مستيِ غفلت، به هر سو مايلي (صائب تبریزی)

داستانک:

واعظی در شهر غزنین بر منبر، سخن عشق می گفت. در پایان، واعظ اعلام کرد هرکس هرچیزی گم کرده است در میان این انبوه جمعیت آن را بجوید.

مردی خرش را گم کرده بود، بانگ برآورد که ای مسلمانان خرِ من را که دیده است؟ هیچ کس از خر نشان نداد.

مرد بیچاره ناآرام و غمگین به انتظار نشسته بود. امام از عشق سخن می گفت و وصف عاشقان می کرد.

پرسید در میان شما کسی هست که تا به حال عاشق نشده باشد؟

سلیم غافلی که می پنداشت عاشق نبودن مهم و نیک است برخاست و گفت: عمر درازی کرده ام و هرگز مرا عشقی نبوده.

امام، مرد خر گم کرده را گفت: افساری بیاور و این مرد را ببر که آنچه در جستجویش بودی، اینجا یافتی.

مرد را بی عشق کاری چون بود

این چنین خر بی فساری چون بود

هرکه عاشق نیست او را خر شمر

خر بسی باشد ز خر کمتر شمر (مصیبت نامه عطار)

طنز هفته:

منجمی(پیشگو) را بردار کردند. کسی از او پرسید که این صورت را در طالع خود دیده بودی؟ گفت: رفعتی ( بلندی) دیده بودم، لیکن ندانستم که بر این موضع باشد! (فخرالدین علی صفی/لطایف الطوایف)

 

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

آيه 11 سوره حجرات از تمسخر و عيب جويي و بدزباني نهي مي كند:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن يَكُونُوا خَيْرًا مِّنْهُمْ ... وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ... (حجرات/11) : اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد نبايد قومى قوم ديگر را ريشخند كند شايد آنها از اينها بهتر باشند...و از يكديگر عيب مگيريد و به همديگر لقبهاى زشت مدهيد ...

کلام هفته:

دنبال قلبت برو، ولی عقلت رو هم با خودت ببر.

شعر هفته:

پاییزِ کوچک من

دنیای سازش همه‌ی رنگهاست با یکدیگر،

تا من نگاه شیفته‌ام را

در خوشترین زمینه به گردش برم

و از درخت‌های باغ بپرسم

خواب کدام رنگ

یا بی‌رنگی را می‌بینند

در طیف عارفانه‌ی پاییز؟ (حسین منزوی)

داستانک:

تختی يک ماشين بنز داشت. هميشه براي تعمير به تعمیرگاه نادر می‌آمد. مردمی که گرفتاری داشتند برای تختی نامه می نوشتند و به صاحبان این تعمیرگاه می دادند تا به دست تختی برسانند.

يک روز در اين تعمیرگاه نشسته بوديم که تختی بدون ماشینش آمد. گفتيم ماشين کو؟ آقا تختی گفت:

ديشب ماشين را دزديدند.

يک هفته بعد، در تعمیرگاه نادر بوديم که چند نامه به تختی دادند. پهلوان در حالی که یکی از نامه ها را مي‌خواند، يک دفعه خنده‌ بلندی کرد و گفت:

نامه آقا دزده است! نوشته ماشينت مقابل شير پاستوريزه پارک شده و شرمنده ام که ماشینت رو دزدیدم.

به همراه تختی به محلی که سارق گفته بود رفتيم. ماشین آنجا بود، تختي دور ماشين چرخيد و گفت:

لاستيک‌ها، تودوزي، ‌ضبط و همه چيز ماشین نو شده!

سارق بعد از اینکه فهمیده بود ماشین جهان پهلوان تختی رو دزدیده از کارش پشیمون شده و برای عذرخواهی همه چیز ماشین رو نو کرده بود.

بعد که سوار ماشین شدیم، تختی گفت:

عمو حيدر! بيا مبلغي که برای ماشين من خرج شده را به خيريه بدهيم. (علي اکبر حيدری، دوست جهان پهلوان تختی و دارنده نشان برنز المپيک 1964 توکيو)

طنز هفته:

شخصی دعوی پیغمبری کرد.خلیفه پرسید: معجزه ات چیست؟ گفت: اینکه می دانم در دل شما چه می‌گذرد! خلیفه پرسید: چه می‌گذرد؟ گفت: همه تان فکر می‌کنید من دروغ می گویم. (عبیدزاکانی)

 

حرفی از آن هزاران....

آیه هفته:

مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ(احزاب/۴) : خدا در درون یک مرد دو تا قلب قرار نداده است.

کلام هفته:

اگر قادر نباشی که با درختان هم کلامی کنی و همدردی، با آدم ها هم هرگز نتوانی توانست. زیرا که هر آدمی، درختی است. (عرفان نظرآهاری)

شعر هفته:

كِرا  زشتخوئي بُود در سرشت،

نبيند ز طاووس جز پاي زشت

منه عيب خلق، اي فرومايه پيش،

كه چشمت فرو دوزد از عيب خـويش

چرا دامن آلوده را حد زنم؟

چو در خود شناسم كه تَردامنم (سعدی)

داستانک:

"مریدی از مریدان خربزه شیرین به کارد برمی‌گرفت و در شکر سوده می‌گردانید و به شیخ می‌داد تا می‌خورد، یکی از منکران بر آنجا بگذشت و گفت:

"ای شیخ! این که این ساعت می‌خوری، چه طعم دارد و آن سر خار و گز که هفت سال در بیابان می‌خوردی، چه طعم داشت؟ و کدام خوش‌تر است؟"

بوسعید گفت:

"هردو طعم وقت دارد. یعنی اگر وقت را صفت بسط باشد، آن سر گز و خار خوش‌تر از این بود و اگر حالت را صورت قبض باشد...و آنچه مطلوب است در حجاب، این شکر ناخوش‌تر از آن خار بود." (چشیدن طعم وقت، محمدرضا شفیعی کدکنی)

طنز هفته:

از حموم اومدم بیرون اومدم برقو خاموش کنم برق گرفتم. واسه مادر بزرگم تعریف کردم یه دیقه فکر کرده بعد میگه:

برقم برقای قدیم. میگرفت درجا آدمو خشک میکرد.